پیشنوشت: این نوشته با داستانی آغاز میشود که ناصردادگستر(نیمادادگستر) نقش بنیانی درشکلگیری آن دارد. من ایشان را ندیدهام و هیچوقت فرصت تشکر نداشتهام. اما دیروز به شکل اتفاقی متوجه شدم که پروژهی جدیدی را تحت عنوان بلاگیک آغاز کردهاند. خواستم همراه با توصیه این وبسایت ادای دینی هم به ایشان انجام بدهم و بگویم مشتری شمارهیک پروژهی جدیدم:)به نظرم گوشهی خوبی از بازار را هدف گرفتهاند و برایشان آرزوی موفقیت میکنم، همین.
یک سرچ ساده مسیر زندگیام را عوض کرد. دوم دبیرستان بودم، یک روز صبح قبل از آغاز کلاس مهدی از مردن فردی به نام استیو جابز صحبت میکرد. نمیشناختمش. آن روزها سرم در اختراع و جشنوارهی خوارزمی و ایدهپردازی بود. چند وقت بعد با یک اینترنت فوقالعاده محدود سرچ کردم: استیو جابز. فهمیدم که کیست و متوجه شدم زندگینامهای از او چاپ شده است. سرچ کردم دانلود زندگینامه استیوجابز. اولین لینک، متعلق به نارنجی بود. آخر شب بود، کتاب را گرفتم و لپتاب را بستم. فردا صبح در مدرسه با خوشحالی به مهدی گفتم: یه سایت دانلود کتاب پیدا کردم، انقدر باحاله مجانی کتابهای باحال خارجی رو ترجمه میکنه میذاره:). واکنش مهدی رادقیق یادم نیست اما من را مطلع کرد که نارنجی سایت دانلود کتاب نیست و اخبار تکنولوژی را پوشش میدهد و از آن روز به بعد من با دنیایی آشنا شدم که این روزها هرکاری که انجام میدهم به نوعی به آن ارتباط دارد.
قبول کنید در شانزده سالگی زندگینامه آدم کاریزماتیکی مثل جابز میتواند تاثیر بزرگی روی انسان بگذارد. قضاوتم نکنید.بحثم در این مورد نیست. در مقدمهای که آیزاکسون برای کتاب نوشته بود، جملهای بود که هنوز پس از چندسال گوشهی ذهنم دنگ دنگ میکند:
فرض کنید وسط خاورمیانه نشستهاید در حالی که نهایت ایدهی آوانگاردتان جلوگیری از نشت گاز CO است، میخوانید انسانی در ینگهی دنیا هفتتا صنعت را تکان داده. تمایلات کمونیستی هم ندارید سریع بچسبانید به پروپاگاندای سرمایهداری و خیال خودتان را راحت کنید. به خودتان میگویید: اوه، پسر اگه اون تونسته چرا من نه؟ اما هرچه که جلوتر میروید، میفهمید که برای تکان دادن هفت صنعت به چیزی بیشتر از تلاش و خلاقیت نیاز دارید.
این حرف سر یک بحث قدیمی را باز میکند. تلاش وپشتکار مهم تر است یا در زمان و مکان درست بودن؟ یا هردو؟
نسیم طالب و نظریهی قوی سیاه را میشناسیم اما بگذارید یکبار دیگه به آن برگردیم:
قوی سیاه چیست؟ رویدادی نامنتظر با پیامدی عظیم که بعد از رخداد قابل تبیین و پیشبینی مینماید. به زبان سادهتر قوی سیاه سه ویژگی دارد: تقریبا غیر قابل پیشبینی است| پیامد های آن عظیم و بزرگند| بعد از رخداد افرادی پیدا میشوند که میتوانند ساعتها از دلیل رخداد برایمان بگویند.
طالب در زمینهی موفقیت یک جملهی جالب دارد. میگوید با سخت کوشی میتوانید بی ام و سوار شوید، اما برای بردن جایزهی نوبل یا شبیه به آن به چیزی بیشتر نیاز دارید.
آن چیز بیشتر همان قوی سیاه است. طالب معتقد است با این که تلاش لازم است اما برای موفقیت های غیر معمول باید کمی هم شانس بیاورید و با قوی سیاه برخورد کنید تا در مکان زمان درست باشید. بگذارید باهم ببینیم:
شما همه افراد بیرون از دایره را بگیرید مثلا انسان های خلاق و پر تلاش متولد ۱۹۵۰ که در جایی غیر از کالیفرنیا بدنیا آمدهاند و طبعا استیو جابز نشده اند. آن قوی سیاه هم مثلا زمان آغاز به صرفه شدن ساخت پردازنده های سیلیکونی در کالیفرنیا است. آقای توی دایره را که نمیخواهد معرفی کنم؟
استیو جابز با یک فرصت یگانه برخورد کرد اما از آن مهمتر انسانی مناسب برای استفاده از آن فرصت بود. چرا که هزاران انسان بیست و یک سالهی دیگر هم در آن روزهادر کالیفرنیا زندگی میکردند.
در نسخهی ایرانی میتوانیم مثلا بگوییم، برادران محمدی در در زمان، مکان صحیح ایستاده بودند و اگر ماهم بودیم میتوانستیم دیجیکالا بسازیم. قوت قلب دهنده است اما نگران کننده هم هست. هم زمان با برادران محمدی هزاران انسان ۲۵ سالهی دیگر در تهران زندگی میکردند. که بخش بزرگی از آنها احتمالا سرمایه بیشتری از برادران محمدی داشتند. دانشگاه هاروارد سال ۲۰۰۴ هزاران جوان بیست ساله داشت اما یک زاکربرگ داریم.
تا اینجا ما دو چیز را متوجه شدیم. برای موفقیت extraordinary به دو چیز نیاز داریم: کوالیفای بودن برای استفاده از فرصت قوی سیاه (که به زبان ساده میشود همان تلاش و خلاقیت برای استفاده از فرصتها)و خود قوی سیاه(یا همان فرصتها)
خب تا اینجا موضوع جدیدی گفته نشد. برای موفقیت باید تلاش کنید، حواستان به فرصت ها باشد و شانس بیاورید. به نظر من نظر طالب درست و نزدیک به حقیقت است. اما مدلی که در بالا کشیدم خیلی با حقیقت فاصله دارد.
ما در چنین دنیایی زندگی میکنیم:
حقیقت این است که دنیا در هر زمان و مکانی که ایستاده باشیم در هر لحظهای پر از فرصتها و قوهای سیاه مثبتی است که ما میتوانیم آنها را ببینیم یا نبینیم.
برگردیم به مثال اول: استیو جابز از فرصت استفاده کرد، اما انقلاب کامپیوتری یک فرصت یگانه نبود. هزاران شرکت بزرگی که امروز به عنوان غول نرم افزاری میشناسیم هم همان روزها تاسیس شدند توسط افرادی که توانستند از دایرهی فرصت اطرافشان استفاده کنند. ادوبی، اوراکل مایکروسافت اچ پی الکترونیک آرتز و… . اصلا بیاییم همان تاریخ در ایران. تاریخ تاسیس کاله یا دلپذیر را میتوانید نگاه کنید. اصلا از اینها بکشیم بیرون. فیروز نادری متولد ۱۹۴۶ در ایران تقریبا میشود گفت همدوره با استیو جابز. الان کجاست؟ در ۱۹۴۶ چند نوزاد پسر در ایران بدنیا آمدند؟ مثالها در این مورد هیچ وقت تمام نمیشوند.
دو نکته وجود دارد:
یک: با تمرکز روی استیوجابز شدن یا ایلان ماسک شدن یا دیجی کالای بعدی شدن خودمان را از هزاران فرصتی که همین الان در کنارمان وجود دارد محروم میکنیم. دنبال کردن مسیر موفقیت دیگر افراد به موفقیت ما منجر نمیشود. هیچ کس جز شما در این لحظه از تاریخ زندگی نکرده است، پس هرکس باید قوی سیاه خودش را پیدا کند. استیوجابز زندگی کرده و مرده است. دیجی کالا ساخته شده است.
دو: تلخ است اما همین الان که من در حال نوشتن این سطور هستم یا شما در حال خواندن آن، افرادی هستند که دارند از فرصت هایی که در مقابل ما هم وجود داشته است نهایت استفاده را میبرند تا ده سال دیگراخبار کارهای آنان را در اینترنت بخوانیم. درست که ما برای موفقیت به شانس نیاز داریم اما اگر به اندازه کافی تلاش کنیم: مقادیری زیادی شانس و قوی سیاه در دنیا وجود دارد که میتوانیم از آنها استفاده کنیم. بله هیچکس دوباره استیو جابز نمیشود و هیچ شرکتی دیجیکالا نمیشود اما دقیقا نکته هم همینجاست. هرکس باید مسیر خودش را، فرصتهای خودش را و قوی سیاه خودش را پیدا کند. آن ها تمام نمیشوند هر لحظه که تصمیم بگیرید میتوانید چندتایی از آنها را پیدا کنید.
از هفت صنعتی که در مقدمهی کتاب زندگی نامه استیو جابز نام برده شده، سه تا از آنها حداقل یکبار دیگر در این سالها از ریشه تغییر کردهاند (موسیقی، نشرو تبلتها که در حال از بین رفتنند) و باقی هم روز به روز در حال تغییر شکل دادن هستند توسط افرادی که نامشان استیو جابز نیست و شرکتهایی که نامشان اپل نیست. باید مسیر خودمان را پیدا کنیم.
پیتر ثیل جایی در مورد ایلان ماسک میگفت: او مارا شرمنده کرده است. ما سالها میگفتیم صنعت انرژی های نو مال لوزرهاست، هیچکدام از آنها نمیتوانند بدون کمکهای دولتی زنده بمانند. اما اون نه تنها شرکتهایی ساخت که روی پای خودشان میایستند بلکه در حال جابجا کردن مرزهای آنهاست.
دقت کنید که کارهایی که ماسک در تسلا و اسپیس ایکس انجام میدهد را سالها پیش هم میتوانستیم انجام دهیم اما کسی از آن قوی سیاه ها استفاده نکرده بود. بله ماسک بسیار خوش شانس است اما خوش شانس در داشتن بصیرتی برای دیدن فرصتهای تاریخی.
در هر لحظهای که نفس میکشیم فرصتها وجود دارند. آن ها همه جا هستند. باید یادبگیریم چگونه قوهای سیاه را شکار کنیم. آن هایی را که خوش شانس مینامیم، خیلی از اوقات شکارچیهای مناسبی بودهاند.شکارچی های برای قوهای سیاه.
[…] ادامه مقاله را در وبلاگ صدرا بخوانید. همینطور بقیه مطالب خوبش […]
مثل همیشه از خوندن این نوشته هم لذت بردم و چیز های تازه ای یاد گرفتم.
سپاس صدرا جان.
نه خبر میگیری از من، نه سلامی نه جوابی:) آقا جان.
سلام
مثل همیشه عالی…
بنظرم شاید خیلی جاها قوی سیاه نباشه ،تلاش ها بی فایدست….
اما زیاد درگیر پیدا شدنش هم نباشیم
چون واقعا غیر قابل پیش بینیه…
فک کنم مقدار تلاش هر کسی تو زندگی با تعداد قوی سیاه و سیاه بودنش،رابطه مستقیم داره.
سبک نوشتاریت خیلی خوبه.موفق باشی.ادامه بده…
ممنون و دقیقا. شانس ظاهرا خیلی غیرقابل پیشبینیه اما از یه قوانین نانوشته و مبهمی تبعیت میکنه. برای همینه این همه حکمت باستانی و کلام عامیانه در موردش دارم.
اینا به نظرم درسته و کاملا قبول دارم خودم
اما یک چیزه بخصوص درباره استیو جابز اینه که شکست هاشو تبدیل به موفقیت کرد.
به نظرم یه جورایی قوی سیاه خودشو ساخت. برای چیزی که نیاز بازار نداشت نیاز درست کرد.
این قسمت کارش به نظر من از همه مهم تر بود تو موفقیتش
مثل همیشه هم مطلب عالی
ممنون علی سینا جان.
البته رفقای زمان-مکان اکستریمیست اینطوری تحلیل میکنن که همهی فاکتورهای خارج از دست استیوجابز رو باید به پای شانس نوشت. یعنی مثلا اگر هوش خوبی داشته یا آینده نگری خوبی داشته هم محصول شانسه. بیل گیتس به خودش میگه : ما عضو باشگاه اسپرم های خوش شانس بودیم و از این صحبت ها. اما خب طبعا همونطور که تو متن هم گفتم: شانس وجود داره همیشه و این نباید باعث بشه دست ازتلاش بکشیم یا بی خیال زندگی بشیم کلا چون به خوش شانسی مثلا استیو جابز نیستیم:))
فیروز نادری متولد ۱۹۴۶ در ایران تقریبا میشود گفت همدوره با استیو جابز. الان کجاست؟
سرای دیگر خدایش بیامرزاد
سه ویژگی دارد: قابل پیشبینی است| پیامد های آن مبارکند | بعد از رخداد ان شا ا..
موفقیت یه مسیری است که برای هرکس منحصر بفرده و هرکس مسیر خاص خودش را باید پیدا کنه، در ضمن خواندن زندگی افراد بزرگی مثل گیتس و جابز و … فقط برای اینه که یه انگیزش و تجربه ای را برای رسیدن به موفقیت تو مسیر خودمون پیدا کنیم.
صدرا جان، ممنون بابت نوشته ات… اول بگم که عنوان مطلب بود که من رو جذب کرد. استیو جابز شخصیتی هست که اولین بار به عنوان یک آدم نه چندان بزرگ و بی جهت مطرح شده برام شناخته شد. هنوز هم کمی از اون حس همراهم هست. اما تو این چند سالی که از اولین بار که اسمش رو شنیدم گذشته، کمی قضیه فرق کرده. یعنی فهمیدم چیزهایی هست که میشه از استیو جابز یاد گرفت.
نوشته تو هم در این مورد جالب بود… بحث قوی سیاه و اینکه باید در زمان و مکان درست بود، یعنی به اصطلاح شانس آورد همیشه مطرح هست. سختکوشی هم که جای خودش رو داره… اما به نظرم یک نکته که در این مقاله بهش اشاره نشد، شخصیت استیو جابز و تفاوتش با آدم هایی هست که روزمره تو زندگی می بینیم.
این تفاوت اساسی، نگاه استیو جابز به جهانه. بر خلاف اکثریت که فقط به دنبال راهی برای درآمد یا مطرح شدن هستند، استیو جابز چیز بیشتری می خواد. در واقع موتور حرکت کننده این آدم، میل به کماله و میل به کاری بزرگ کردن برای بشریت. درگیریش فقط یک تکنولوژی جدید نیست. می خواد زندگی رو بهتر کنه.
فکر می کنم این موضوع از زمانی که توی کنفرانس یک ویدئو میزاره و میگه باید مثل آدم های بزرگ بود و متفاوت فکر کرد، خوب مشخص میشه.
اگر اجازه بدید ۲ تا پیشنهاد هم دارم برای اینکه آدم هایی که این پست رو می خونند، این حرف رو بهتر درک کنند:
۱٫ فیلمی که ۲۰۱۵ به اسم استیو جابز اومد. منظورم اون فیلم هالیوودی نیست که همه میشناسند. یک فیلم دیگه که توش خبری از هیجان و صحنه های خیلی دراماتیک نیست و فقط توش استیو جابز رو می بینیم که با دستیارش داره صحبت می کنه.
۲٫ دیدن ویدئو تد تاک سایمون سینک… توی این ویدئو، بحث راجع به اینه که آدم هایی در زندگی واقعی کاری می کنند، که چرای پشت کارشون رو بدونند.
من این ویدئو رو چند وقت پیش، توی وبلاگ خودمون هم قرار دادم و توضیحاتی در مورد حرف ها و کارهای سایمون سینک هم دادم. خیلی ویدئو وقت گیری نیست و واقعاً با تمام وجود پیشنهاد می کنم یک ربع وقت بگذارید و کامل ببینیدش: http://www.novin.com/blog/great-leaders-ask-why
آقای صدرا نویسنده این مطلب …
اگر من بزرگترین ایده تاریخ بشریت را کشف کرده باشم قطعا باور نمی کنید
آیا قابل مقایسه با خرده پروژه های ساده و معمولی استیو یا ایلان است؟ آیا حاضرید با من تماس بگیرید ؟ به احتمال ۹۹٪ خیر !
fallahfilm@gmail.com
اولین مطلبی بود که از نوشته هاتون خوندم!
عالی بود علاقه مند شدم
ممنون
خیلی خوب بود. ولی برای استیو جابز شدن شرایط و محیط اون هم باید پیش بیاد. مثلا شاید سخت کوش بوده و همیشه پیگیر. شما فکر کنین یک بچه در روستاهای دور افتاده استان سیستان که هیچ امکاناتی و … ندارد چطور میتواند را های استیو جابز را پیش بگیر؟
من تازه با وب لاگتون آشنا شدم. سبک نوشتاریتون ساده و روان جذاب. نوشته هاتون پر انرزی.
عجب مقاله جالبی بود
ممنون
ممنون لذت بردیم
جالب بود …
بسیار عالی
این سه تا جمله تو مقالتون بینظیره و بنظرم توجه بهش میتونه زندگی آدمو عوض کنه:
“دنبال کردن مسیر موفقیت دیگر افراد به موفقیت ما منجر نمیشود. هیچ کس جز شما در این لحظه از تاریخ زندگی نکرده است، پس هرکس باید قوی سیاه خودش را پیدا کند.”
ممنون بابت مقاله
مقاله جالبی بود.
همیشه باید یه انگیزه و تجربه ای را برای رسیدن به موفقیت تو مسیر خودمون پیدا کنیم.
بسیار عالی موفق باشید
آقای صدرا نویسنده این مطلب …
اگر من بزرگترین ایده تاریخ بشریت را کشف کرده باشم قطعا باور نمی کنید
آیا قابل مقایسه با خرده پروژه های ساده و معمولی استیو یا ایلان است؟ آیا حاضرید با من تماس بگیرید ؟ به احتمال ۹۹٪ خیر !
fallahfilm@gmail.com