بگذار پول، ساید افکت کار تو باشد

۲۰ دیدگاه‌ها

ما تو دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز رو با پول اندازه میگیره. چه خوشمون بیاد یا نه. این باعث میشه ذهن خیلی از ما روی پول وسواس پیدا کنه. این که درآمد ماهیانه‌م چقدره، فلانی چقدر از من بیشتر پول داره، چقدر پول داشته باشم میتونم هرچیزی رو که میخوام بدست بیارم و…

جامعه ما هم جامعه‌ی سالمی نیست. در بیشتر مواقع. حتی در جهان‌های موسوم به اول هم، شانس خیلی از اوقات در تقسیم پول نقش پررنگی داره و همه چی براساس شایستگی نیست. در جامعه ما دیگه بدتر. شانس نیست، نزدیک بودن یا دور بودنت از یکسری نقاط قدرت میتونه تعیین کننده باشه که چقدر پول در میاری. نتیجتا خیلی از ما امیدمون رو به تلاش از دست میدیم. در رابطه با پول سردرگم میشیم و نمیدونیم چه کاری درسته یا که نه و ممکنه پول باعث بشه تصمیماتی بگیریم که کاملا خلاف نظر و میل باطنی‌مونه. مثال:

فرض کنید شما فوتبالیست هستید. هدف یه فوتبالیست چیه؟ من میگم پیشرفت. مثلا بازی کردن تو بارسلونا. حالا شما فوتبالیست هیجده ساله ایرانی هستید. ادم با استعدادی هستید و دارید با سالی ده ملیون تومن تو یه تیم دسته اولی فوتبال بازی میکنید. یک دفعه ستاره‌ی اقبال بهتون رو میاره و یه پیشنهاد از طرف استقلال تهران به شما میشه با مبلغ پونصد ملیون تومن برای یک فصل. بال درمیارید. به طور همزمان یه باشگاه هلندی هم میگه آقا من فیلم بازی شما رو دیدم با سالی بیست هزار دلار حاضرم شما رو راه بدم تو آکادمیم و رو شما سرمایه گذاری کنم. شما دو تا آپشن دارید. سختی غربت. پول کم و پیشرفت در بلند مدت. یا شهرت و ثروت جنون آور در مملکت خودتون، در فاصله‌ی کمتر از چند ماه؟

این یه مثال اکستریم از دوراهی‌هایی هست که تو زندگی برامون اتفاق می‌افته. باز بودن چشم ما نسبت به این که پول چه سوگیری در ذهن‌مون ایجاد میکنه میتونه کمکمون کنه که درست تصمیم بگیریم.

ما میدونیم رفتن به استقلال احتمالا اون بازیکن رو تا آخر عمر حرفه‌ایش تو لیگ ایران موندگار میکنه. در بهترین فصل‌های زندگیش میتونه حدود دومیلیارد بگیره که رقم کمی نیست اما اگر از راه سخت بره و موفق بشه چه اتفاقی میفته؟ نیاز نیست حدس و گمان بزنیم. ما دوتا بازیکن داریم که این راه رو رفتن، علیرضا جهانبخش و سردار آزمون. جهانبخش از داماش گیلان رفت لیگ هلند و سردار ازمون از جوانان سپاهان رفت روبین کازان روسیه. جهانبخش بعد سه فصل از ناپولی صدرنشین ایتالیا یه پیشنهاد هشت ملیون دلاری داره و سردار ازمون هم هرچند خسته‌مون کرده از نرفتن به تیم‌های بزرگ ولی آینده درخشانی با مبالغ نجومی پیش روش داره. و این تازه اول راهشون هست، مبالغی که در طول یک فصل میتونن بگیرن گاها چندبرابر مبلغی هست که یه فوتبالیست حرفه‌ای در تمام عمرش در لیگ ایران میتونه کسب کنه و این صرفا بحث مالی هست، گل زدن به بایرن مونیخ کجا، به سیاه جامگان کجا.

ما در زندگی روزمره این اتفاق برامون میفته. به عنوان مثال من یک برنامه‌نویسم. به طور روزمره چند ساعت میرم سرکار و حقوق میگیرم. فرض کنید روزی شیش تا هشت ساعت کار میکنم. باقی روز از آن خودمه. میتونم برای بعد از ظهرا پروژه بگیرم و از مهارت‌های دیگه‌ای که دارم، درآمدم رو تا حتا چهار برابر چیزی که امروز میگیرم افزایش بدم. فرض کنید با روزی چهارده ساعت کار کردن درآمد من بشه ماهیانه ده ملیون تومان. فریبنده‌ست. اما سوال اصلی اینجاست که آیا این چیزیه که من میخوام؟پول خالی؟

بذارید ببینیم پول چطوری ایجاد میشه؟ در یک سیستم سالم برای این که رییس شما به شما ماهی سه  ملیون تومان حقوق بده، شما تقریبا در طول یک سال باید صد ملیون تومن آورده برای شرکت ایجاد کنید(مستقیم یا غیر مستقیم). ما بهش میگیم ولیو یا ارزش. باید ارزش تولید کنید. یه موسس شرکت که فرضا درآمد یکساله‌ش یک میلیارد تومنه، احتمالا سازمانی رو ایجاد کرده که گردش مالی صد میلیاردی یا حتا بیشتر داشته و در این بین ارزش تولید شده. تولید ارزش چیه؟

یه کارآفرین یه پلتفرم درست کرده که راننده ها و مسافر ها رو بهم وصل میکنه، یه برنامه نویس یه برنامه نوشته که مشتریهای شرکت حاضر شدن براش پول بدن و… در بیشتر موارد به یک نیاز پاسخ داده شده یا یک مشکل به خوبی حل شده.

مشکلی که گاهی پیش میاد اینه که ما به جای تولید ارزش، روی خود پول تمرکز میکنیم و به این فکر میکنیم که چطوری بیشتر پول در بیاریم.

تمرکز کردن روی پول به جای ارزش، دوتا مشکل ایجاد میکنه: اولیش اینه که ممکنه زود راه رو گم کنیم. چون در مملکت گل و بلبلمون راه غیرقانونی کم نیست برای پول درآوردن ممکنه خیلی سریع برای بالابردن درآمد ماهانه دست به کارهایی بزنیم که عملا به ضرر جامعه باشه. از طرف دیگه تمرکز روی پول باعث میشه ما نتونیم ببینیم واقعا چقدر ارزش تولید کردیم و این در نهایت باعث میشه پول کمتری بدست بیاریم. مثلا:

من یه متخصص سئو هستم و کسی حاضره برای این که فلان کلید واژه رو بیارم رتبه‌ی اول به من ماهی ۵ ملیون تومن پول بده. من میگم چه خوب؟ چرا پنج تا پروژه‌ی پنج ملیونی نگیرم و درآمدم رو نکنم بیست ملیون تومن در ماه؟ مشکلی که هست اینه که اگر کسی حاضره بابت این که لینک اول باشه به من پنج ملیون بده احتمالا داره ماهی پنجاه ملیون تومن از اون یک لینک پول درمیاره. و با احتمال بالایی کاری نمیکنه که از پس خودم برنیاد. و من اگر اون کارو انجام بدم با زحمت کمتری پول بیشتری در میارم.

این یه مثال ابتدایی هست. فرض کنید من روحیه‌ کارآفرینی ندارم و میخوام از نظر فنی خفن بشم. با تمرکز روی پول من مجبورم پروژه های بیشتر و بیشتری بگیرم و بیشتر کار کنم در حالی که سوادم چندان افزایش پیدا نمیکنه. اما اگر همون زمان رو بذاریم روی افزایش سواد خیلی زود سازمان‌هایی به ما پیشنهاد کار میدن که درآمد ما رو تصاعدی افزایش میده.مثال:

در آمد یک برنامه نویس در گوگل سالیانه صد هزار دلاره که به پول ما میشه ماهی چهل ملیون تومان(پولی که گاهی کارآفرین‌هامون هم در نمیارن). رسیدن به گوگل برای یه برنامه نویس متوسط شاید نیازمند دوسال تلاش در بعدازظهرا باشه. ولی اگر من به جای نگاه بلند مدت، صرفا به درآمد آخر این برجم نگاه کنم منطقی نیست که بشینم چیزهایی یاد بگیرم که کمکی به افزایشش در کوتاه مدت نمیکنه و ترجیحم این خواهد بود که پروژه بگیرم.

خلاصه کلام:

استارت‌اپها یه پترن معروف دارن، فدا کردن سود برای رشد. آمازون بعد از ده سال تراز مالیش مثبت شده(اگر اشتباه نکنم) و دیجی کالا و اسنپ هم از گفتن این که این استراتژی‌شون هست، ابایی ندارند. رشد میکنیم و درآمد باشه برای بعد. قبلا گفتیم آقای رید هافمن تو کتاب استارت آپ آف یو میگه: خودتون رو یه شرکت نوپا فرض کنید و برای رشد خودتون زمان بذارید. چرا نشه همین استراتژی رو برای خودمون پیاده کنیم با هر هدفی که داریم تو زندگیمون؟ اگر فوتبالیستیم پول کمتر رو به رشد و در نهایت سود بلند مدت ترجیح بدیم. اگر کارآفرینیم همینطور و … .

چنین کاری نیازمند اینه که یه تصویر روشن از آینده ای که میخوایم به سمتش بریم داشته باشیم و در مواقعی که اسکناس‌ها جلوی صورتمون تکون میخورن با دقت بیشتری به نحوه‌ی تصمیم‌گیری‌مون نگاه کنیم. آقای آریلی تو کتاب نابخردی‌ها به ما گفت که وقتی بحث اسکناس میاد وسط ذهن ما شدیدا سوگیری پیدا میکنه و از نمیتونه درست عمل کنه.

من امروز زمانم رو به فلان ملیون تومن پول بیشتر نمیفروشم و سرمایه گذاریش میکنم برای این که در بلند مدت سود کلان‌تری رو به من برگردونه.

در مورد پول هم من ترجیح میدم اینطوری نگاه کنم: سعی میکنم ولیو بزرگی ایجاد کنم و بذارم پول اتفاق بیفته. این ولیو میتونه حل کردن مشکل بزرگ باشه، سرگرم کردن ادمها برای مدت طولانی باشه یا هرچیزی.

ضمنا به این آگاهم که در طول تاریخ لزوما اونهایی که مشکل رو حل کردند به سود مستقیمی نرسیدند، مخترع چرخ رو احتمالا کشتن، بخش خوبی از کامپیوتر و اینترنت روی دستاورد‌های دانشمندان آکادمیکیه که سودی  از آنچه که ساختند بدست نیاوردند در قیاس با یه بچه که اپ اشتراک تصاویر میسازه. اما در جهانی زندگی میکنیم که وصل‌تر از گذشته هست، دیده شدن خیلی خیلی ساده شده و بعیده دستاورد‌های شما بی‌پاداش بمونه. به نظرم دغدغه‌ی ارزش داشتن بیشتر از دغدغه پول داشتن میتونه زندگی رو جذاب کنه.

خلاصه این که بگذار پول، سایدافکت کار تو باشد، ای مالک.

والسلام.



  1. F گفت:

    سلام صدراجان
    اینکه لغات انگلیسی رو اینجوری توی متن جا میدی برام خیلی جالبه.باعث میشه کنجکاو بشم و برم معنیشو با هر فلاکتی شده دربیارم و کلی کیف کنم

    1. صدرا مدیر گفت:

      بقیه خیلی شاکی‌ن ولی. کلا کار درستی نیست و خودم هم قبول دارم این رو، ولی امان از تنبلی.
      [سپرش را برای دفاع آماده میکند]

  2. سلام. بخش هایی از این مطلب در کانال وبلاگستان فارسی منتشر خواهد شد.
    https://t.me/Persianweblogs

    1. صدرا مدیر گفت:

      مختارید:)

  3. آتنا گفت:

    سلام صدرا
    اقای جف اولسون تو کتاب برتری خفیف یه چیزی مشابه همین رو چندین بار تکرار میکنه.این نکته که مردم در طولانی مدت روی خودشون سرمایه گذاری نمیکنن چون کار هایی که طی اون مدت انجام میشه اولش حتی به نظر هم نمیان و یا هیچ پیشرفت واضحی روی نمودار دیده نمیشه ولی در طولانی مدت و پافشاری روی انجام منظم اقدامات ساده س که باعث جهش صعودی قابل توجهی روی نمودار میشه.درکل، بنظرم اشکال ازینجاست که ما توی کارهامون سریع به دنبال گرفتن بازخورد از محیط هستیم و وقتی که در کوتاه مدت چیزی دریافت نمیکنیم مایوس میشیم و پروژه مونو رها میکنیم.
    نا گفته نماند که خودمم یکی ام که بشدت ازین مشکل رنج میبرم:)

    1. صدرا مدیر گفت:

      ممنون عزیزم. پروژه رها نکردن هم نیاز مند اینه که فیدبک های کوچیک و سریع بگیریم. کمتر آدمایی هستن که بدون فیدبک سریع پیش برن.

  4. محسن گفت:

    حرف شما درسته. بعضی ها خیلی فقیرن اونها فقط پول دارن! ارزش افرینی به شدت مهم تر از درآوردن پوله

    1. صدرا مدیر گفت:

      ببین من نمیگم پول در آوردن مهم نیست. ولی میگم تمرکز روی پول در آوردن، شاید بهترین روش پول درآوردن نباشه.

  5. احسان گفت:

    غرق شدن داخل یه زندگی ماشینی و تکراری روزمره و گرفتن یه پول تقریباً ثابت آخر هر ماه، به نظرم کسل ترین چیز ممکن میتونه باشه و البته کم دغدغه ترین. تلاش برای ساختن و ایجاد ارزش، لذت بخشه و به همون مقدار سخت، مخاطره انگیز و پر از چالش های جورواجورِ نه صرفاً فنی…
    ولی همانا که به دنبال هر سختی آسانیست.

    مهم ترین نکته: مشکی پوشان ؛)
    [سوت زنان خارج می‌شود.]

    1. صدرا مدیر گفت:

      ما مشدیا فقط ابومسلم میشناسیم:)

  6. حسین گفت:

    صدرای عزیز
    سلام
    پول برای ما یک ارزش شده و بهترین کار این یادداشت تفکیک این دو از هم هست.
    و این بخش رو به شدت لایک می کنم:
    به نظرم دغدغه‌ی ارزش داشتن بیشتر از دغدغه پول داشتن میتونه زندگی رو جذاب کنه.
    دمت گرم

    1. صدرا مدیر گفت:

      :* دم شما گرم که میخونی.

  7. امان از این دوستا و هم دانشگاهیایی که رفتن نتورک و فقط و فقط فکر و ذکرشون تو دراوردن پوله. در صورتی که همین وقتشونو اگه بتونن بزارن توی زمینه ای که استعداد دارن و علاقه دارن، هرکدومشون میتونن بترکونن.
    اخه همین امروز به زور یکی از دوستامو که میخواست منو ببره شرکتشون تا پرزنتم کنه و خرم کنه و من به زور کنسل کردم، سر همین دلم پره =)

    من حقیقتش اعتقاد شخصیم اینه که هر انسانی توی جوانی و حدودا بعد یا اواسط ایام نوجوانیش، راهشو پیدا کنه و بشینه تو اون زمینه پیشرفت کنه و با کیفیت بشه، اولا اینکه انقدر ادمایی هیتن که رو هوا بزننش و ازش استفاده کنن، دوما اینکه خودش انچنان حس خوبی میگیره که ماهی دو تومن با ماهی ده تومن فرقی نمیکنه براش. حرفام شعاریه ولی چه عیبی داره؟ شعار = حقایقی که انقدر واضحن که برامون بی مزه شده

    خلاصه مطلب، شما فرمودید بگذار پول ساید افکت کارت باشه، منم میگم توی هرچیزی که استعداد و علاقه داری خوب باش، پول خودش میاد…

    نظری داری؟

  8. دانیال گفت:

    خود تیتر مقاله سخن بزرگان بود.
    مقاله‌ی خوبی بود، خوشمان آمد.

  9. […] فکر می‌کنم برای همچین مسابقه‌ای کم اهمیت‌ترین موضوع، بحث مالیه. ولی در مجموع اگه برنده بشید، احتمالا چند برابر مبلغی که برای ثبت‌نام تو مسابقه پرداختید، بهتون برمی‌گرده. اگه بخوایم به همون بحث مورد علاقه‌ی من یعنی سایدافکت برگردیم، فکر می‌کنم این گفته‌ی صدرا اینجا هم صادقه: بگذار پول سایدافکت کار تو باشد. […]

  10. علی گفت:

    آقا صدرا عزیز بسیار ممنونم بابت مطلب جالبتون، کمک زیادی به من کرد.

  11. سيامك گفت:

    سلام، مطالب جالبی داری، به غیر از وبلاگ پیج یا کانالی تو شبکه های دیگه هم داری؟

  12. فرهاد ساربانی گفت:

    سلام و ارادت
    خیلی عالی بود آقا صدرا
    لذت بردم و دانستن این مطلب تاثیر زیادی برایم خواهد داشت

  13. متين گفت:

    صدرا من تقریبا اکثر مطالب وبلاگت رو حداقل دو بار خوندم واقعا خوب می نویسی و خیلی چیزا یاد گرفتم. در واقع میتونم با قطعیت بگم غیر از اینکه دولوپر خیلی خوبی هستی ( کسی که توی کافه بازار کار میکنه قطعا توان فنی بسیار بالایی داره) نویسنده خیلی خوبی هم هستی. ای کاش یه ذره بیشتر مینوشتی تا ما هم چیزهای بیشتری رو یاد بگیریم.

  14. […] والا همه در جریان هستند من نه بخیلم و نه حسود؛ بیشتر دربیارید انشالله و امیدوارم حرفای من اشتباه دربیاد و تو هشتاد سالگی بگید زندگی خوبی بود. نه اینکه لحظه مرگ بگید ای کاش بیشتر لذت میبردم. آخه اون تسلای بدبخت هم که میبینید زندگیش رو روی لذت برگزار کرده بود. جمله ای که دوست دارم بگم اینه بذارید موفقیت و یادگیری و پول و همه این جور چیزا سایدافکت و عوارض لذت شما باشند نه تارگت و هدف اصلی. امتیاز و کپی رایت استفاده از اصطلاح بذار فلان سایدافکت تو باشه هم، میرسه به صدرا علی آبادی. […]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *