در ابتدای کتاب hooked نویسنده میگوید(نقل به مضمون): چرا در سالهای اخیر فیلمها، سریالها وکمیکبوکهای مربوط به زامبی ها انقدر پرطرفدار شدهاند؟ غیراز اینکه ساختار اعتیادآور شبکههای اجتماعی منجر به بروز خلاقانه این ایده به ذهن نویسندگان شده و مردم هم بهتر میتوانند ایده آن را درک کنند؟
شاید حقیقت به اندازهی فیلمهای هالیوودی دراماتیک نباشد، اما به همان تلخی هست. تقریبا در همه شبکههای اجتماعی معروف عضو بودهام و فعالیت کردهام، طولانیترین بازهی فعالیتم مربوط به اینستاگرام میشد، حدود شش ماه.چکیدهی تجربهی من در مواجهه با تمام شبکههای اجتماعی صرفا یک چیز بوده، وقتی در آنها فعالم نمیتوانم فکر کنم. نمتوانم کتاب بخوانم. نمیتوانم خلاق باشم.
ابتدا این را به ندید بدید بودنم ربط میدادم، به خودم میگفتم تو جنبه نداری، این همه آدم از آن استفاده میکنند و هیچ مشکلی را حس نمیکنند. زمان برد تا به ساختار ابزارها پی بردم و متوجه شدم مشکل صرفا از طرف من نیست. شبکههای اجتماعی تا حدی حتا به شکل غیراخلاقی سعی در شکل دادن رفتارها در ما میکنند و دیدم ظاهرا فقط من نیستم که از این روند آزار میبینم.
چند ماه بعد خود محمدرضا شعبانعلی هم تقریبا همه شبکههای اجتماعی را رها کرد. مدیران نسل جدید تکنولوژی داخلی راهم اگر سعی کنید در شبکههای اجتماعی دنبال کنید، میبینید اکثرا یا حضور ندارند و یا فعالیت ندارند.
به نظرم امروز همین عدم عضویت در هیچ شبکهی اجتماعی نقطه تمایزی است، که میتواند موفقیت آیندهی فرد را تضمین کند. حتا اگر زمانی را که به شبکههای اجتماعی اختصاص نمیدهد را به یک دیوار سفید خیره شود و هیچکار مفیدی نکند. دلیلش را میگویم.
متوسط زمان تمرکزمان(attention span) به شدت پایین آمده. مایکروسافت میگوید تقریبا هشت ثانیه(+). این یعنی ما صرفا هشت ثانیه میتوانیم یک کتاب را پیاپی بخوانیم. ما صرفا هشت ثانیه پشت سرهم میتوانیم به حرفهای شریک عاطفیمان گوش کنیم، ماصرفاهشت ثانیه میتوانیم روی یک موضوع متمرکز شویم. این یعنی زامبی. این یعنی انسانی که هیچ زایشی ندارد. انسانی که تمرکز ندارد، صرفا حیوانیست که به حیاتش را با غریضه عادت پیش میبرد.
اینستاگرام باعث میشود همه چیز را چشم سوژه ببینید و توییتر باعث میشود در همه چیز یک تعریف ۱۴۰ کاراکتری باحال پیدا کنید. حقیقتا نمیتوانم تصور کنم کسی زیر یک ربع تمرکز پیاپی و صددرصدی ایدهای را بپروراند. زندگینامه جابز و ماسک را به عنوان دوتا از خلاقترین انسانهای نسلمان بخوانید. ماسک مدتها به یک نقطه خیره میشده و جابز ساعت میتوانسته قدم بزند. اینها یک دنیای غنی درونی و همچنین تمرکزی بالا میخواهد. که شبکههای اجتماعی هردو را از ما میگیرد.
حتمن چشمتان به مستندهای عبرتآمیز صداوسیما خورده است. معتادی که برای کمی مواد حاضر میشود فرزند خودرا بفروشد. شبکههای اجتماعی دقیقا همین کار را با ما میکنند. ما حریم شخصیمان و رابطههایمان را، به راحتی برای بدست آوردن اندکی دوپامین میفروشیم. تولید محتوا میکنیم و در ازای لایک و فالوور میگیریم. دفه بعد که خواستید کسانی که کلش آف کلنز بازی میکنند و برای بدست آوردن مزرعههای مجازی پول واقعی خرج میکنند را مسخره کنید، یادمان باشد که ما خودمان هم زمان واقعیمان را،افکارمان را برای بدست آوردن پول رایج در شبکههای اجتماعی(لایک و فالوور) خرج میکنیم.
به نظر من این یک جنگ زامبیهاست و راه حلش هم مشخص است. اسیر ویروس آن نشو. برای راحتی کار، فرض کنید بردپیت هستید، قهرمان جنگ جهانی زامبی ها.
شاید بخواهید بخوانید:
سلام،
مضمون این نوشته حرف دل من هم هست.اتفاقا بنظرم بسیار خوب آنرا بیان کردید.(بهتر از خودم!)
اکثر آدمهای امروزه در جو کلیشه هایی غرق شده اند که هر روز تغییر می کنند. وحشتناک است. بخصوص اینکه با ورود به این جو، فرصت تفکر و تمرکز را نیز از دست میدهیم.
در هر صورت، نوشته های شما عالی است و قطعا در آینده وبلاگتان را دنبال خواهم کرد.
ممنونم.
نظر لطفته پوریا جان.
سلام
مطلب جالبی بود صدرا
به نظرم الان خیلی مشکله که گرفتار شبکه های اجتماعی نشی و یا بتونی تمرکز کنی- من تقریبا سال ۸۶ کامپیوتر خریدم یعنی ۲۲ سالم بود تا قبل از اون خیلی از شاهکارهای ادبی دنیا را خوانده بودم و با کتاب و فکر کردن و یا نوشتن آشنا بودم. به همین خاطر تونستم این عادتها رو بعدا هم حفظ کنم و الان فقط یک اکانت نصفه نیمه توی فیس بوک دارم که زیاد بهش سر نمیزنم . ولی معلوم نیست اگر من هم دهه ۷۰ بودم یا بزرگ شده ی اون دوران نبودم باز هم میتونستم حودم رو کنترل کنم یا نه ؟ به نظرم باید به اراده ی کسی آفرین گفت که دهه ۷۰ و دهه ۸۰ باشه ولی آلوده شبکه های اجتماعی نشه و بتونه تمرکز کنه. چون نسل جدید از همون بچگی در معرض بمباران اطلاعاتی و تبلیغاتی هستند و مغزشون خسته میشه. یه چیزی اینجا نوشتم شاید بی ربط به حرفای تو نباشه :
goo.gl/DHCWeQ
آره فواد
کاملا با این عدم توانایی آنالیز موافقم. یعنی بخش بزرگی از حرف من هم همینه دقیقا.
لینکت رو میذارم تو مطلب.
حسودیم شد که اینقدر خوب میتونی چیزایی که تو ذهن داری رو بنویسی…
سلام
خیلی زیبا و درست نوشتی
منم همین عقیده دارم
خیلی دوست دارم همش و بزارم کنار
ولی نمیتونم
فکر میکنم از جامعه دور میشم
سه ماهه تونستم از تلگرام دست بکشم ولی با خرید گوشی دوباره روز از نو روزی از نو
موفق باشید
if you really think money-hungry asshole opportunists like steve jobs, elon musk or even thomas edison are even worthy of being called humans, then i feel bad for you son, i’ve got 99 problems but the manipulative psychopathic bitch ain’t one