از همان روزی که گالیله را به اعدام محکوم کردید، میتوانستیم ببینیم که دو نسل بعدتر، فرزندانِتان که از جنس خودتان هستند چطور گرد بودن زمین را فریاد خواهند زد، انگار نه انگار که پدران ناقصالخلقهشان بخاطر این موضوع میخواستند سر کسی را بالای دار ببرند.
بحث ما و شما بحث خرد و دانش نیست.بحث، بحث قدرت و خشونت است، هرچقدر آگاهی و دانش در طول زمان نیرومند است، مغزهای کوچکِ شما در برابرش ناتوان است. پس برای حفظ قدرت لحظهای خود، دست به دامن هر ترفندی میزنید تا از آگاهی جلوگیری کنید.آگاهی چه کسی؟ در گام اول خودتان و در مراحل بعد اجتماعی که در آن زندگی میکنید، تا از قدرت لعنتیتان محافظت کنید.
در حالی که آلن تورینگ را که جنگ احمقانهای که خودتان ساخته بودید را کوتاه کرد و از مرگ ملیونها نفر جلوگیری کرد را به جرم همجنسگرایی مجبور به خودکشی میکنید، سالها بعد بوش پسر (که به حق یکی از شماست) ازدواج همجنس گرایان را قانونی اعلام میکند.برای شما علم و آگاهی مهم نیست، چون در هر صورت زورتان به آن نمیرسد، تک تک اعتقاداتی که دارید را در چند نسل قبل تر ما ساختهایم و شما امروز بر آنها سوارید، نه تنها عقاید بلکه هر چیزی که به نوعی به دانش آگاهی ربط داشته باشد، مال ماست، نه شما دوستان متعصب. شما زورتان به علم و آگاهی نمیرسد، اما میخواهید چارچوب لعنتی مغزتان که به شما احساس ارامش و قدرت میدهد را حفظ کنید و برای این هدف دست به هرکاری میزنید.اگر در قدرت باشید، شما مارا به اعدام محکوم میکنید. وقتی در قدرتید مارا میکشید، زندانی و تبعید میکنید و اگر در ضعف باشید، سفسطه بازهای قهاری هستید.اما عزیزانم بدانید هیچوقت در بلند مدت نمیتوانید جلوی حقیقت را، جلوی علمودانش را بگیرید.
شما به ما بدهکارید رفقا، از کوچکترین تکههای تفکراتان تا هرچیزی که مایه آرامش شماست، ساخته دست ماست. شما با علم و آگاهی مشکل دارید ، شما با کار کردن مغزِما مشکل دارید، شما با وجود آدمهایی که فکر میکنند، مشکل دارید.هر چیزی خارج از چارچوب فکریتان حرام است، هرچیزی که آن را ندیدهاید، هرچیزی که آنرا درک نمیکنید، باید از بین برود.شما خاطر تمام فشارهای روانی، بخاطر تمام کشته شدهها، بخاطر تمام زندگیهایی که بخاطر عقاید مسمومتان نابود کردهاید به ما بدهکارید، نه تنها به ما بلکه به انسانیت.
ما تلوزیون را اختراع میکنیم، شما اول آنرا انکار میکنید بعد یک دو نسل که زورتان نمیرسد، تبدیلش میکنید به ابزاری برای پروپاگاندای جهل و نادانیتان.
مدرسه را تسخیر میکنید و از جایی برای پرورش و فکر کردن تبدیلش میکنید به کارخانههای زامبی سازی خاموش. کارخانه تربیت آدهایی بامغز های خاموش، دنیای خاموش، دغدغههای خاموش. و کمی بعد این زامبی های خاموش بی دغدغه را با افکار زنگار گرفته هزاران سال قبل شارژ میکنید، و آن ها را در وسط کنسرت آدمهای بیگناه منفجر میکنید.حتا اگر همان خدای لعنتیتان هم بیاید پایین و بگوید کافیست، میروید تا اورا هم با کمربندهایتان منفجر کنید، چون مخالف چارچوب فکری لعنتیتان حرف زده است.
شما برای همه چیز هایی که ماساختیم وشما آن را به گند کشیدید به ما بدهکارید عزیزانم.شما تفکر خاصی نیستید. شما مذهبِ خاصی نیستید. میتوانید مسلمان باشد، مسیحی باشید یا یهودی، من حتا خداناباورهایی از جنس شما رفقا دیدهام. لباس هر تفکری را بر تن کنید برایتان فرقی نمیکند، (هر چند که به بعضی لباسها علاقهی ویژهای دارید) فرقی نمیکند زیر علم چه کسی سینه میزنید، در هرصورت یک رفتار را بروز میدهید. مشکل شما تفکر شما نیست، شما در اصل یک باگ تکاملی هستید، یک ایراد جدی در فرایند تکامل انسان و ظاهرا هر چه نسل بشر بهخاطر ما بیشتر پیشرفت میکند و علم و آگاهی زیادتر میشود، انتخاب طبیعی شمارا بیشتر حذف میکند. به اروپا نگاه کنید؟ چقدر جمعیتتان کم شده است.هر چند احتمالا هیچوقت منقرض نشوید، هرچند احتمالا هیچوقت توفیقِ دیدنِ پاک شدن، این تکه خاک، از شما را نداشته باشم اما این نسل بشر و انسانیت است که به پیش میرود و ما میمانیم و شمایی که هیچوقت فرصت تسویهحساب نخواهیم داشت.
مشکل اونا تفکر ما نیست. مشکلشون خود تفکره.
هانا آرنت اکثر کارش روی موضوع شره. و یکی از سوالایی که دنبال میکنه اینه که آدمهای مهم حکومت هیتلر چطور تونستن اون همه کار غیر انسانی رو انجام بدن. مسئله «ابتذال شر» (Banality of Evil) همون جا مطرح میشه.
اگه این موضوع رو خارج از حیطه فکری خودمون بررسی کنیم میبینیم که تو هم دققققیقا تفکر همین رفقا رو داری.
اینها قدرت دستشونه و اینطوری طرز فکر تورو محکوم میکنن. تو چون قدرت دستت نیست تفکر بقیه رو زیر سوال میبری بدون اینکه براشون حقی قایل بشی که شاید تفکرشون از ادراک تو خارج باشه.
متن را دقیق بخوانید.
۱٫بارها اشاره کردم در متن هایی که حالت انشاء دارند، چندان منطقی نیستم کما این که وظیفه این نوع نوشتار با یک مقاله علمی و دقیق متفاوت است.با رسم نوعی کاریکاتور و بزرگنمایی به جهت ایجاد تلنگر انشاء می نویسم. اما از قضا این متن گرچه دقیق نیست(و از این موضوع آگاهم) اما نقد شما هم به آن وارد نیست که در ادامه پاسخ میدهم.اما فقط توصیه میکنم خط اول را دوباره بخوانید: خیلی سادهانگارنه است که کل انسانهایی که پا به هستی گذاشتهاند را به دو دسته تقسیم کنیم، به دو دسته ما و شما.اما میخواهم اینبار به ((شیوه خودتان)) این کار را انجام دهم.
۲٫چرا نقد شما وارد نیست؟ در کلیت داستان و همینطور با اشاره مستقیم نوشته ام منظور نوعی خاصی از تفکر نیست بلکه انتقاد به نوع خاصی از گونه ی انسان است که مهم نیست چه تفکری داشته باشند هر نوعی که فکر کنند چه مسلمان چه اتیست چه یهودی چه نازی. با انواع دیگر تفکر تا سر حد مرگ مبارزه میکنند و به هر روشی.تا تغییری در چارچوب ذهنیتشان ایجاد نشود.بدلایل مختلف : میل به قدرت ، میل به آرامش در جهل و…
شما در کامنتتان اشاره کرده اید برای تفکر آنان جایگاهی قائل نیستم که واضحا من چنین چیزی ننوشته ام . من برای طرز برخورد این انسان ها با تفکرات دیگران جایگاهی قائل نیستم و به آن نقد وارد کرده ام.
۳٫با این که تاکید کرده ام منظورم تفکر خاصی نیست اما مثال هایی که اورده ام که امروز به در اشتباه بودن مخالفانشان شکی نداریم.معتقدیم زمین گرد است.آلن تورینگ خدمات ارزنده ای داشته است.همجنس گرایی در رادیکال ترین تفکرات امروز بیماری محسوب میشود و نه جرم (هرچند که در یک جامعه نرمال امروز و همچنین جوامع آینده نه جرم خواهد بود نه بیماری) مگر این که شما معتقد باشید کسی میتواند در شکم ماهی زنده بماند که در این صورت کل این بحث از حوزه ی منطق و علم خارج است و من دیگر حرفی ندارم.
۴٫ کاش قبل از تاکید بر روی حرف قققق در کیبردتان یک بار متن را دقیق میخواندید تا کمتر شبیه آن ها به نظر میرسیدید.
ممنون
افراطیون از بین نمی روند فقط از اقلیمی به اقلیمه دیگه منتقل میشن. چند قرن پیش تراکمشون تو اروپا بود. الان همه جمع شدن سمته ما.
مخالفم.همون زمان که اروپا درگیر کلیسا بود اگر به این تکه از خاک نگاه میکردی داستان بهتری نمیدیدی.به نظرم هرملتی ، هر آیینی مثل هر انسانی دوره های مختلفی داره توزندگی ش.کودکی ، بلوغ ، جوانی این شور اشتیاق آیین غالب خاورمیانه دقیقا پونصد تا ششصد سال قبل در جوانی ایین مسیحت داشت اتفاق می افتاد. همونطور که مسیحیت از این دوره گذشت ما هم گذر میکنیم با این تفاوت که مسیحیت وقرن ۱۶ و ۱۷ اینترنت و رسانه هایی نداشتند که گذر از این دوره رو تسریع کنن.برای همین چند قرن طول کشید.احتمالا برای ماهم اونقدری طول میکشه که عمر من و شما آرامش اینجا رو نبینه اما یه روز بالاخره فرگشت گونه انسان و فرگشت اجتماع انسان ها این عزیزان رو حذف میکنه.