خیلی وقت پیش من اینجا نوشتم برای شروع وبلاگ نویسی ایدهم این بوده که صدتا پست بنویسم بدون این که حتا یک بازخورد بگیرم، خب حالا شما دارید صدمین پست این وبلاگ رو میخونید و اینجا خیلی خیلی بیشتر از یک بازخورد گرفته و من خیلی خوشحال و ممنونم.
بالاخره قالب وبلاگ رو عوض کردیم. واضحه که از قالبهای استاتیک الهام گرفته شده اما هنوز روی وردپرسیم. قالب دست رنج یحییست و ازش تشکر میکنم. سورسش رو میتونید در گیتهابش ببینید و استار بزنید. سعی کردیم مشکلات بزرگ قالب قبلی رو برطرف کنیم. مهمترین مشکل، ناوبری و دسترسی به مقالههای گذشته بود. که خب الان سادهترین کار ممکنه. و حالت قبلی(نمایش همه مقاله در صفحه اصلی) داشت از نظر پهنای باند هم کمی فشار میاورد که حالا اوضاع بهتر شده. موضوع دیگه کامنتها بود. امیدوارم کسی که دیسکاس رو بیدلیل فیلتر کرده شبها راحت بخوابه. به هر حال فکر میکنم الان ساختار کامنتها بهتر شده. خوانایی برامون در اولویت اول قرار داشت و به همین دلیل خیلی از فیچرها حذف شدند. فونت رو تغییر دادیم و دیگه یکان نیست، اما من هنوزم دو به شک هستم که خوانایی کدوم فونت بهتره. برای فونت هنوز از یکان استفاده میکنیم. ازگرفتن بازخورد در این زمینه استقبال میکنم.
بالاخره یه راهحلی هم برای جدا کردن پستهای فنی پیدا کردیم که خیلی مخاطب غیرفنی رو اذیت نکنه، با اولین پست این شکلی در روزهای آینده ازش رونمایی میشه :)))
همیشه میشه هرچیزی رو یک خورده بهتر کرد، اما باید ببینیم نقطهی بهینهش کجاست.
پادکستهای چنل بی رو گوش کنید:
علی بندری پادکست شماره ۲۷:
مرکل با پوتین دیدار میکنه، پوتین سگ معروفش رو میاره تو اتاق دیدار. سگ میره طرف مرکل. مرکل بخاطر اتفاقاتی که درگذشته افتاده به شدت از سگها میترسیده، پوتین هم این رو میدونسته. مرکل خشکش میزنه و عرق میکنه. پوتین میگه: سخت نگیر،کاریت نداره. میگن هیات آلمانی همراه مرکل اگه ولشون میکردی همونجا دخل پوتین رو میاوردن. بعدا مرکل دربارهی اون دیدار میگه: روسیه(پوتین) به جز همین کار چیزی نداره. نه اقتصاد درست حسابی داره(به نسبت آلمان)، نه نفوذ سیاسی، نه دموکراسی درست درمونی. همه چیزی که داره همینه. همینجوری میتونه غرورش رو جبران کنه، بذار خوش باشه.
کمی بعدتر در بحران اکراین مرکل صبر میکنه تا پوتین اولین اشتباهش رو انجام بده و اونجا همه اتحادیهی اروپا رو برای تحریم روسیه متحد میکنه.
در مواقع بحران مرکل باشیم.
ترجمان یک مقالهی عالی داره با عنوان تنهایی دونالد ترامپ:
اغلب به مردانی (و گاه، البته به ندرت، زنانی) برخوردهام که چنان در زندگیشان قدرتمند شدهاند که هیچکس نمانده تا به آنها بگوید کجا بیرحم، بر خطا، ابله، پوچ و نفرتانگیزند. بالاخره هیچکس در دنیای آنها نمانده است، چون وقتی میل نداشته باشید که بشنوید دیگران چه حسی دارند و چه نیازی، وقتی اهمیتی ندهید، پس وجود دیگران را هم نمیپذیرید. بدین منوال، آن که در صدر بنشیند تنهاست. انگار که این مستبدّان حقیر در دنیایی به سر میبرند که هیچ آینهای راستگو نیست، هیچکسی نیست، در دنیایی که زمین هم جاذبه ندارد، و آنها از پیامد خطاهایشان مصوناند.
برای من از این جهت جالب بود که گاهی استعداد چنین انسانی بودن رو در خودم حس میکنم و ترجیح میدم که چنین آدمی نباشم. آلن دوباتن اخیرا در توییترش جملهای نوشت با این مفهوم که: بهترین راه کشتن تمایلات بد در انسانها این است که انسانها آن تمایلات را در توسعه یافتهترین حالتش در انسانی دیگر مشاهده کنند. و خب ترامپ نوع توسعهیافته و کاریکاتوری از خوی دیکتاتوری است که در خیلی از ما اهالی این خاک وجود داره.
بچهپولدارهایی که در کالج میدیدم چنان خود را به این سو و آن سو میزدند انگار که میخواستند دیواری پیرامونشان باشد که به آن بخورند، جست و خیز میکردند انگار که میخواستند جاذبهای باشد تا زمین بخورند، ولی والدین و امتیازاتشان نمیگذاشت تورهای ایمنی و ضربهگیرها از اطرافشان برداشته شود، به دیوارهایشان بالشتک ایمنی میچسباند و اوضاع را راست و ریس میکرد، و بدینترتیب همۀ کارهایشان بیمعنا میشد، یعنی هیچ و هیچ پیامدی نداشت. آنها مثل فضانوردی در فضای بیرون جوّ شناور بودند.
رفع مسئولیت: مقاله کمی متمایل به چپه و برابری اینها، ولی شما انظر الی ما قال. دیگه هم این که من مشخصا طرفدار ترامپ نیستم ولی معتقدم گاهی صداسیمای خودمون در حفظ کردن بیطرفی ظاهریش تواناتر از بعضی رسانههای جریان اصلیه و سوگیری شدیدی در مورد هر تصمیم خوب یا بدی که میگیره وجود داره.
دوست عزیزم احمد، وبلاگ تاسیس کرده، به نظرم ذهن خوبی داره و امیدوارم که به کمالگرایی پیروز بشه و بیشتر بنویسه. برای شروع مقالهی مذهب برای آدمهای غیرمذهبی از تیم اوربان رو ترجمه کرده که توصیه میکنم بخونید. من خودم اگر نسخهی انگلیسی رو هم حساب کنیم تاحالا بالای چهار دفعه این مقاله رو خوندم و احتمالا در آینده هم این کار رو انجام خواهم داد.
یه چیزی که جایی در زندگیم فهمیدم اینه که مسنتر شدن یا بلندتر شدن به معنی بزرگشدن نیست. بزرگشدن آدمها به خرد و مقیاس ذهن اونها بستگی داره. و گاهی این موضوع با سن همخوانی نداره. بعد از یه سن مشخص، بزرگ شدن به غلبه بر مه ربط داره و درباره آدمه نه سنش. من تعدادی از آدمهای خیلی خردمند مسنتر میشناسم ولی همینطور آدمهای زیادی هم سن خودم که از والدینشون در بسیاری از چیزها خردمندتر به نظر میرسند. یه نفر که توی مسیر رشد قرار گرفته با گذر زمان مِه رو رقیقتر میکنه و با مسنتر شدن خردمندتر هم میشه. اما به نظرم برای آدمهایی که برای رشد تلاش نمیکنند برعکسش اتفاق میافته. مِه براشون غلیظتر هم میشه و خودآگاهیشون حتی کمتر و اونا با بالا رفتن سنشون قطعیت بیشتری هم پیدا میکنند.
وقتی دربارهٔ کسانی که میشناسم فکر میکنم میبینم که احساس تحسین و احترام من برای یه نفر، با این که به نظر من چقدر خردمند و خودآگاهه کاملاً وابستگی داره. آدمهایی که بیشترین احترام رو براشون قائلم کسانی هستند که بزرگ شدهاند – و سنشون کاملاً متفاوته.
تیم به خوبی تو این نوشته توضیح میده که چرا تلاش برای افزایش خرد و خودآگاهی مهمترین کاریه که تو زندگیش میتونه بکنه.
همنام و همشهری عزیزم صدرا َعلیزاده هم وبلاگ نویسی رو شروع کرده. صدرا از اولین مخاطبهای اینجا بود و قطعا در این که من هنوز مینویسم تاثیر داشته. شروع کرده به نوشتن و به نظر من خوب هم مینویسه. وبلاگش رو دنبال کنید.
از نوشتهی آدمهای پرده ای:
آدم های پرده ای اهل پز دادن نیستن چون طبق تعریف همه چیز به درونشون برمیگرده. همه چیز راحب اینه راضی باشن از شخصیتی هایی که برای خودشون ساختن و این رشدی که داشتن. آدم های پرده ای نیاز ندارن که به دیگران ثابت کنند ازشون بهترن. وقتی راجب جایی که رفتن، چیزی که خوردن، تجربه ای که بدست آوردن و چیزی که خریدن براتون تعریف میکنن میتونید مطمئن باشید سعی نمیکنن که برتر بودن خودشون رو ثابت کنند بلکه میخوان خوشحالیشون رو با شما قسمت کرده باشن.
غر زدن های این آدم ها کمتر جلوه خارجی داره و بیشتر غر زدن هاشون داخلیه و شکایت هاشون به خودشون برمیگرده. به این که چرا راجب چیزی درس نگرفتم، چرا وقتی میتونستم کسی رو خوشحال کنم نکردم، چرا نتونستم تغییری باشم که میخوام در جهان ببینم، چرا در شرایطی که قرار گرفته بودم تصمیم بهتری نگرفتم؟ همه این ها نسبت به خودشونه و این یکی از اون عواملی هستش باعث بهبود همیشگیشون میشه ولی نباید فراموش کنیم که همینه که باعث میشه گاهی شکننده باشن و خودشون رو به اندازه افراد دیگه دوست نداشته باشن.
دیگه چی؟ گرد و خاک پست قبل کمی تمرکزم رو بهم زد و باعث شد یه سری پستهارو نیمه کاره بذارم. سعی میکنم به روند سابق برگردیم با کمی تغییر در دغدغهها. امیدوارم هیچوقت درفتهاتون از تعداد پستهای منتشر شدهتون بیشتر نباشه:). همین.
سلام صدرا جان.
امیدوارم خوب باشی و گرد و خاک های پست قبلی، دیگه کامل فرو نشسته باشه. 😉
این ترکیبِ: صدمین پست + لوگوی قشنگ سایتت؛ نمیدونم چرا یه جورایی منو برد به حال و هوای فیلم «هزار دستان». 🙂
انتشار صدمین پست وبلاگت رو بهت تبریک می گم و امیدوارم صدهزارومین پست وبلاگت رو جشن بگیری.
و امیدوارم هوای وبلاگت هم – مثل اکثر اوقات – بدون گرد و خاک و پر از هوای تازه برای نفس کشیدنِ عمیق باشه. 🙂
شاد، و همیشه موفق باشی صدرای عزیز.
میگن شهرزاد هرجا کامنت بذاره تا چهل روز هرگونه دعوادرگیری و اصطحکاکی از اون خونه دور میشه:)) اون قضایا هم تقصیر خودت بوده کامنت نذاشتی:) از این به بعد بیا رندوم کامنت بذار و بلا رو از ما دور کن :)) مرسی.
سلام صدرا جان
اول بگم که صدمین پستت اینقدر مطلب مفید و نوشته های خوب داشت که من هی می رفتم پاراگراف بعدی و ذهنم درگیر پاراگراف قبلی بود ، آقا دمت گرم 🙂 و البته تبریک بابت صدمین پست
و مورد دیگه اینکه چند پست اینجا رو پراکنده خوندم و عجیب بهره بردم برای همین ایشالا از همین صدمیش به خواننده ثابت اینجا تبدیل شدم دیگه :))
شاد باشی و پایدار 🙂
خیلی ممنون میلاد جان. به دوستان هم معرفی کن حالا که خوشت اومده:))
گلچینی خوب مثل خودت
متشکرم مهدی جان.
چرا لایسنستو عوض کردی؟^_^¦¦¦ و به نظر شخصیمم ایران یکان واسم موقع خوندن جذاب تره …
آره. دیشب تست گرفتم و از این و اون پرسیدم.ایران سنس اول بود که لایسنسش رو ندارم الان ولی خب میخرم در آینده، بعدش همین وبیکان خودمون بود.وزیر هم هست که من خودم دلم بهش راضی نیست. عوض میکنم امروز، فردا.
سلام آقا تبریک میگم . موفق باشی صدرای عزیز.
گرد و خاک هم که خدا رو شکر خوابیده :)) خدا کنه دوباره یکی از اون ور نیاد دوباره شروع کنه :)))
این قالب نسبت به قالب قبلی بسیار زیبا تره . مخصوصا تقویمی که نوشته هات رو به صورت ماه به ماه مشخص میکنه. خیلی لذت بردم.
از آقا یحیی هم به خاطر این کار ارزشمند تشکر کن و من هم تشکر می کنم.
ارادتمند.
سعید فعله گری
متشکرم:)
سلام، به عنوان کامنت انتقادی از نظر من خیلی شبیه پوسته سالار شده که من شخصا اون صفحه اولش رو خیلی دوست ندارم و فکر میکنم می شه مشکل پهنای باند رو طور دیگه (مثلا کمتر کردن تعداد پستها) حل کرد.
مورد دوم و حداقل روی مونتیور من صفحه اول (و اون قسمت جلو که کامنتها نشون داده می شه) تو یک سطر نیست و خوب نمایش داده نمی شه.
نمایش دسته ها خیلی بهتر شده ولی برچسبها خیلی زیاد و کاربردی نیست.
نکته مثبت کامنتها و در دسترس بودن منوها.
سلام مرسی
سالار حالا خودش که اختراع نکرده این طراحی رو:)) دیفالت جیکل و خیلی ازقالبهای سیستم های استاتیک همینه. اگر خیلی برگردیم عقب احتمالا معروفترین و قدیمیترین کسی که این سبک رو کار کرده ذن هبیت باشه. یعنی در کل سبک جاافتادهای هست. یا اصلا ایندکس شعبانعلی دات کام هم چیزی شبیه به همین هست. یاد اون قضیه اپل افتادم رفته بود مستطیل گوشه گرد رو پتنت کرده بود:)) بوس به سالار ولی ربط زیادی نداره. بیشتر از نظر من روشی هست برای تاکید براهمیت متن و زودودن زوائد. مثلا ردیت یا هکرنیوز هم که تاکیدشون رو متن هست و نه رو حاشیه، طراحی ها رو نگاه کنی، شباهت های زیادی میبینی.
در مورد توی یک سطر نبودن من فونت رو عوض کردم دوباره. یه رفرش بکن احتمالا بهتر بشه و خب آره تو ابعاد مانیتور های مختلف و بسته به طول عنوان ممکنه چنین اتفاقی بیفته. تو قالب اگر نگاه کنی نشون داده شدن تعداد کامنتها به شکل آپشن هست و میشه انتخاب کرد که اینطوری نباشه و زیباتر هم هست اما رفتار کاربر تو وبلاگ من بعد از این که کامنت میذاره این شکلیه که میاد چندبار چک میکنه، ببینه تایید شده یا پاسخی گرفته یا چی.برای همین نشون دادن تعداد کامنت ها از نظر من ضروری بود. برای همین زیبایی رو فدای کاربرد کردم اینجا. برچسب ها هم بیشتر بحث سئو هست تا کاربری.
ممنون از فیدبکت:)
شاید لوگو بالای وبلاگ این شباهت رو بیشتر از پیش میکنه.
بحث سلیقه هم هست البته روی پوسته که من شخصا خصوصا برای تیپ وبلاگ صفحه ایندکس شده رو نمی پسندم، که صد البته دلیل،منطق و البته سلیقه تو هم به عنوان صاحب وبلاگ مهمتر از هر چیزیه.
من همچنان صفحه اصلی رو با مشکل می بینم (من وقتی دیدم فونت رو عوض کرده بودی)
اون رو قبلا در موردش حرف زدیم. سعی میکنم مشکل رو حل کنم.
سلام بر صدرا
صدمین پست وبلاگت رو تبریک می گم برادر
قدمی بعدی چی هست؟ در این مورد چیزی نگفتی که
ممنونم.
در مورد قدم بعدی متوجه منظورت نشدم. بیشتر توضیح بده.