اگر هر دقیقهی زندگی رو یه کپسول از زندگی در نظر بگیریم، تقریبا هر لحظهی زندگی یه کپسول جدیده که خیلی زود پر میشه و سلول جدیدی جاش رو میگیره. تنها نکتهای که تفاوت زندگی آدمها رو رقم میزنه اینه که کپسولها با چی پر میشن. تقریبا نود درصد آدمها وقتی آخر عمرشون به بشکهی پر از کپسولشون نگاه میکنن میبنن که نود درصدش خالیه. طبیعت جهان اینه، به هرچیزی که نگاه کنی از فضای خالی تشکیل شده. فضا رو در نظر بگیرید، چند درصدش رو اجرام آسمانی تشکیل دادن تقریبا هیچ. همین طوری بیاید پایین، بیشتر فضای اتمها هم فضای خالیه. نتیجتا کره زمین و بدن ما هم بخش بزرگیش خالیه. پس تعجبی نیست که یک انسان وقتی آخر عمرش به کپسولهای زندگیش نگاه میکنه بخش بزرگیش رو خالی میبینه. حقیقت اینه که چه بخوایم چه نخوایم مقرر شده که یک سومش خالی رد بشه. تو خواب. برای باقیش هم عموما برنامه خاصی وجود نداره. همینه که بیشتر آدمها آخر عمرشون وقتی نگاه میکنن به بشکهی زندگی میبینن خالیه. مثل بدنشون مثل جهانشون.
کپسولهای زندگی رو با کاری که تو اون دقیقه ها انجام میدیم پر میکنیم. و صد البته کارهایی که انجام نمیدیم. آدم دلش میخواد بندازه همه چیز رو گردن تکنولوژی این که کپسولامون این روزها با اینستاگرام و توییتر و تلگرام پر میشه تقصیر و اون ها نیست. نه که نیست اونا طراحی شدن که دقایقمون رو بدزدند اما حتا در گذشته که اینها هم نبود، عموما زمان خالی میگذشت. آدمها زمانی که اینستاگرام نبود هم عموما کارهایی رو انجام نمیدادند که بشه بهشون کار مفید اطلاق کرد. نتیجتا فکر میکنم انسان به عنوان یه پستاندار تمایل ذاتی داره به بطالت و اصلا مگه همین تمایل به بطالت نیست که زیرپایه اقتصاد شده؟ پیشرفت ها عموما در جهت افزایش رفاهند. رفاه برای چی؟ برای بطالت بیشتر.
ارزشگذاری اخلاقی نمیکنم. کار من نیست، ولی تو آدمها هستند کسایی که چیزهای دیگهای رو بیشتر از بطالت میخوان. مثلا قدرت. برای همین بطالتشون رو فدا میکنند، تا قدرت بیشتری بدست بیارن. تو هرم برن بالا. قبلا هم گفتم پول یه فرم دیگه از قدرته. کسی به اسکناس احترام نمیذاره، به قدرت انجام کارهایی که اسکناس بوجود میاره احترام میذارن آدمها. لوکیشن سیاسی قدرته. شبکه قدرته. شهرت قدرته.
این که چقدر قدرت داری به چندتا عامل بستگی داره. اون چندتا عامل بخشیش دست ما آدمها نیست و بیشتر شانسه. این که کجا بدنیا میای؟ بابات چقدر پول داره؟ چقدر باهوشی؟ اینها شانسه ما نمیتونیم تغییر زیادی توش ایجاد کنیم اما فقط یکی از چیزهایی که تعیین کننده قدرت هستند در اختیار ما هستند. اون چیه؟ این که کپسولهامون رو با چی پر میکنیم. تو طول روز چیکار میکنیم.
موضوع اینه که کارهایی هستند که با انجام دادنشون ما احساس قدرت میکنیم. کشتن دشمنامون یکی از اونها نیست، اما مرتب کردن اتاقمون هست. انجام کارهای خیلی کوچیکی که احساس خیلی بهتری به ما میدن. کارهایی که با این که پیش پا افتادن اما سختند و خیلی ها حاضر نیستند که انجامشون بدن.
این دیگه یه مثال معروفه. تو ارتش اولین کاری که باید نظامی ها انجام بدن مرتب کردن تختشونه. برای این که روزشون رو با کاری شروع کنند که بهشون قدرت میده. اولین کپسولشون رو با کار بسیار بی اهمیت مرتب کردن تخت انجام میدن اما این یه کپسول قدرته. میشه اولین کار روزتون باز کردن اینستاگرام باشه و بعد برای نیم ساعت دیدن عکسای متظاهرانه دوست ها و فامیل هایی باشه که یه ساله با هم حتا یه تماس تلفنی هم نداشتید. این که کپسول اول رو با چی پر میکنید مهمه. آیکون اپ اینستاگرام بعیده به جز کوین سیستروم چند ده هزار نفر اینفلوئنسربه فرد دیگه حس قدرت بده. ولی تخت مرتبتون به شما حس قدرت میده. اتاق مرتبتون به شما حس قدرت میده. لپتاپ منظمتون به شما حس قدرت میده. و این فقط شروع داستانه.
قدرت چیه؟ توانایی کنترل انسانها و رویدادها. و مگه نه که اولین انسانی که باید کنترلش کنیم خودمونیم؟ نفس خودمون. جنگ بزرگ اینه. اگر خودمون رو بتونیم کنترل کنیم، بعد اونقدر قدرت خواهیم داشت که کارهایی رو انجام بدیم که طی گذر زمان آدمهای دیگه هم به کنترل ما در بیان. برای رسیدن به ریاست جمهوری به طور متوسط سی سال کار لازمه، برای همینه رییس جمهورا همه پنجاه سالشونه، سی سال مداوم کار کردن، قدرت روی قدرت، کپسول روی کپسول تا به اون نقطه رسیدن. بیزنس هم خارج از این قاعده نیست. پیدا کردن دوست دختر هم. هر خوشی که انتظارش رو دارید تو زندگی. کپسول به کپسول. دونه به دونه باید بذارید روهم. و اولین آدمی که باید کنترلش کنیم خودمونیم.
اگر این بلاگ رو میخونید احتمالا از وسواس من روی ثبت همه فعالیتهام خبر دارید. این که چقدر کار میکنم. چقدر درمیارم چقدر خرج میکنم، و خیلی از چقدرهای دیگه. بعد دو سه سال این کار رو انجام دادن. الان که نگاه میکنم میبینم بخش بزرگی از چیزهایی که بدست آوردم مال مدت زمانهایی بوده که کپسولها رو دقیق پر میکردم. و اگر من به شیش الی نه ماه کار میتونم ده پله برم بالا چرا بقیه نتونن؟ چرا باز خودم نتونم ده پله دیگه برم بالا؟ چرا صد پله نرم. چرا سالی ده پله نریم بالا؟
دی اچ اچ و آقای جیسون فرید موسسهای بیس کمپ حرفهای جالبی میزنن دربارهی ساختن بیزنس. عنوان کلی کتاب آخرشون اینه: نیاز نیست خیلی در محیط کار دیوونه باشید یا دیوونهی کار کردن باشید. حرف اینه: با انجام دادن مقدار کمی کار اما درست و مداوم احتمالا نتایج خیلی خیلی خوبی میگیرید. این فرهنگ بیست وچهار ساعت کارکردن احتمالا فرهنگ مسمومیه و درست نیست. خود دی اچ اچ میگه تو اوج بیس کمپ ما هفته ای هشت ساعت کار مفید میکردیم. بله هفتهای هشت ساعت. من مخالف این حرفها بودم، تا زمانی که به جدولهای خودم نگاه کردم. من تقریبا با روزی چهار ساعت کار مفید، شاید بشه گفت هشتا پومودورو برای چندماه از نقطه صفر دراومدم. ظاهرش اینه که من کلی کار کردم کلی زحمت کشیدم بیدار خوابی کشیدم تلاش کردم. اما وقتی ثبت میکنی میتدونی چقدر واقعا کار کردی. من نمیخوام تظاهر کنم. میزان کارم خیلی خیلی کم بوده و واقعا الان که به عقب نگاه میکنم برام بهت آوره که با این حجم کار چطور این همه چیز بدست اومده. دو سال پیش این رو نمیدونستم.
خلاصه کنم: نیاز نیست همه کپسولها رو پر کنید، کافیه بخش خوبیش رو درست پر کنید. احتمالا بخش بزرگی از زمانتون ممکنه صرف این بشه که درست چیه، اخر هم هیچکس نمیفهمه کار درست چیه و چی بود. ولی مهم نیست. مهم اینه که بعضی کارها از بعضیهای دیگه درست ترن و شما فقط باید درستترین کاری که به ذهنتون میرسه رو انجام بدید.
کار درست ممکنه یه جایی مرتب کردن اتاقتون باشه، یه جایی یه تماس رو نگرفتن. یه جایی شیش ماه داکیومنتهای اوراکل رو خوندن و یه جایی بیرون رفتن و قلیون کشیدن با دوستاتون.
یادمون باشه قدرت مولفههای زیادی داره و اون مولفهای که بیشتر از همه دست خودمونه، مولفه انجام دادن کارهای درسته. پر کردن کپسولها با مواد درست. نیاز نیست همه کپسولها پر بشن. اگه بشن خوبه اما ما عموما آدمه های معمولی هستیم نه افسانهای. پس سعی کنیم اگر فقط ده درصد کپسولهامون با بطالت پر نمیشه بجاش با چیزهای درست پرش کنیم.
اگر این که تمام وقت سر کارید براتون بهونه خوبیه که تغییری تو زندگیتون ندید، بیاید این نوشته رو بخونید یا به حرف دی اچ اچ گوش کنید، احتمالا هشت ساعت کار درست تو هفته کافیه که بعد یه سال شرایطتون رو تغییر بده یا شاید کار درست بعدی مرتب کردن اتاقمون باشه. پس انجامش بدیم.
عالی بود
لازمه زندگی داشتن راهبرد های مشخص و فلسفه زیستن است و داشتن عادت های روزانه و هفتگی و سالانه، فک می کنم مطلبتون خیلی قرابت داره با کتاب خرده عادتها
خیلی به دلم نشست حتی اگر درست نباشه کمک زیادی به من میکنه
آقای صدرا چند وقتی هست که با وبلاگتون آشنا شدم. خیلی مطالبتون مفید و خاصه.
سلام ممنون از نوشته خوبت. کمال طلبی و دیدگاه صفر و یکی باعث جلو پیشرفت رو میگیره. اینکه من یا باید بهترین خودم باشم یا صبر میکنم و سر فرصت شروع میکنم به بهترین خودم بودن ( از شنبه!) و این معضلیه که شخصا گرفتارش هستم.
داستان کپسول ها قشنگه، چند وقتی هست به این درک رسیدم که تمرکز _ هر چقدر با زمان کم _ موثر تر از چند ساعت فعالیت گسسته روزانه هست.
مثل همون قضیه یادگیری زبانی که نوشتی، تست کردم جواب داد رها کردم خراب شد و هزاران هزاران چیز دیگه، قدرت قشنگه برای منی که جاه طلبم گاهی زیاده خواهی یقمونو میگیره و ما هم همین کار رو می کنیم تا بفهمونیم ما هم آره _ایلان ماسک هفتهی هشتاد ساعته_ اما خب لنگ میمونیم و دوباره همین روند تکرار میشه تا زمانی که تسلیم بشیم و تن به پر کردن همون تعداد کم و پیوسته کپسول کنیم.
ممنون ازت، امیدوارم مثل قبل بیشتر بنویسی 🙂
زدی به هدف
سلام راه حل اکثر مواردی که باهاشون دست به گریبانم رو توی وبلاگ شما یافتم وشاید بشه گفت تاثیریم داشته جدیدا طوری شده که وقتی ازچیزی کلافم یا نمیتونم تصمیم بگیرم یا بیکارم یه سر به اینجا میزنم ممنون بخاطر همه چی
!!!
بیرون رفتن و قلیون کشیدن با دوستاتون
!!!
به نظرت نمیشه این کپسول رو با یه چیز بهتره دیگه پر کرد, آیا؟؟؟!!!
حرفات آدمو یاد همون قانون ۸۰/۲۰ میندازه به نظرم. که همیشه ۲۰ درصد از ۱۰۰ درصد هرچیزی، ۸۰ درصد نتیجه رو حاصل می کنه.
من سربازی بودم از لذت خوندن پستات محروم بودم، مثل همیشه عالی. راجع به به بحث ثبت کردن، منم انجامش دادم. وقتی ثبت میکنی تازه میفهمی اونقدارهم کار نکردی.
[…] ۵-قدرت از کجا میاد؟صدراجان علیآبادی- این حرف صدرا رو جدی بگیرین. نیازی نیست همیشه برای اهدافمون سگ دو بزنیم! واقعا نیازی نیست! […]
با برنامه قدم برداشتن و هدف داشتن
سلام خوبی صدرا
لطفا نظرت رو درباره گنو و بنیاد رم افزار های آزاد رو بگو..