در گوگل چگونه کار میکند، اریک اشمیت میگفت ما در گوگل فرهنگی داریم با این عنوان که: اگر چیزی را نمیتوانی اندازه بگیری، بدرد نمیخورد. یا همچین چیزی. حالا به عنوان یک انسان آیا نباید متر و معیاری برای اندازه گیری سالهایمان داشته باشیم؟
در بیزنس چیزی داریم به اسم KPI. یا همان شاخص ارزیابی عملکرد. به این صورت که شما یکسری شاخص تعریف میکند و رشد یا افت آن ها را رصد میکنید و با این متر و معیار در مورد عملکرد ماه و سال گذشته نظر میدهید. مثلا تعداد یوزرهای روزانه سایت. میزان فروش و به همین منوال.
در زندگی شخصی هم میتوان kpiتعریف کرد. چرا که نه؟ من دارم و خیلی خیلی شخصی هستند. مثلا میزان درآمد ماهانه. تعداد کلمات نوشته شده در ماه (احتمالا میتوانید حدس بزنید چه افت فضاحت باری پیدا کرده اخیرا)، تعداد کتاب های خوانده شده و چند چیز شخصی تر. حالا نه که بخواهم تمام آن ها را اینجا ذکر کنم اما دلم میخواهد خلاصهای از آنچه که در سال گذشته گذشت را اینجا داشته باشم تا با گذر زمان بتوانم علاوه بر اعداد خشک به افکارم هم دسترسی داشته باشم. وب فارسی رسم لوسی دارد به اسم کوله پشتی یادگار قدیم است و ما به قدیمیان احترام میگذاریم. این متن را میتوان به عنوان کوله پشتی من در سال ۹۶ هم قلمداد کرد.
۹۶ خیلی خوب شروع شد. آغازش همراه با میزان زیادی خوشگذرانی همراه بود. حداقل چندماه اول تا تابستان. دستاورد همه خوشگذرانیها اجتماعیتر شدنم و افزایش اعتماد به نفسم در جمعهای داداشی محور بود. و خب از دست دادهها هم میزان زیادی زمان بود که تلف شدند و خب یکجایی گفتم بس است و بس شد.
ورود به ۹۶ همراه بود با تلاش برای ساختن یک بیزینس. نزدیکتر ها میدانند چه بود، چه شد، در لینکدینم هم میتوانید ردپا از آن پیدا کنید. خیلی خلاصه بخواهم بگویم این موفقترین تلاش من تا به حال برای ساختن یک کسب و کار بود اما در نهایت تصمیم به خروج و فروش سهمم به شرکا گرفتم. خیلی هپی اند و نه با ناراحتی. دستاورد های خوبی هم داشت. قوی تر شدن در امر سئو. و فهم این که آنچه که در بیزنس میخواهیم، میشود اگر فقط کارها را انجام بدهیم. نیاز به بینش عجیبی وجود ندارد با تقریب خوبی هیچکس نمیداند دارد چکار میکند. بخش خوبی از آدمهایی که الان صاحب کسب و کار هستند، نمیدانستهاند دقیقا دارند چکاری انجام میدهند اما دلیل موفقیتشان این بوده که آن کار را انجام داده اند. پس اصل شماره یک بیزنس میشود این که : فقط انجامش بده. بنده و موسسین نایک با هم هم نظریم:))
مسلما این نظر من است و میتوانید با آن مخالف باشید.
نکتهی دیگر سال ۹۶ انتخابات ریاست جمهوری بود. عملا در سمت پیروز میدان بودم و بازی کردم. اما همه میدانیم بعضی بازیها وجود دارند که در آن همه میبازند، حتی برندهها. دستاوردهای آن یک ماه جنونآور بازهم اجتماعیتر شدنم بود. و همچنین پیدا کردن چند دوست خوب. و همچنین رسیدن به بینشی که منجر به نوشتن این پست شد. به طور خیلی خلاصه احتمالا همه ما بازنده خواهیم ماند، پس چه بهتر که به جای نگاه به تصویر بزرگ که نمیتوانیم اثری روی آن داشته باشیم، روی بازیهای کوچک شخصی خودمان متمرکز شویم. شاید با بردن آنها تاثیری هرچند کم اما مثبت روی بازی اصلی بگذاریم. میدانم دیگر فعالیت مستقیم سیاسی تا این حد نخواهم کرد و این انتخابات را هم میشود گذاشت به حساب شور جوانی و اینها. برما ببخشایید.
امسال حدود ۲۴ عدد کتاب خواندم. آنهایی که خیلی خفن بودهاند را در موردشان نوشتهام و میتوانید بخوانید و لیست تمامشان را با نمرهای که به آنها دادهام و ریویویی که نوشتهام، میتوانید اینجا ببینید. سعی میکنم تا انتهای سال عدد را برسانم به ۲۵ تا رند شود، اما نشد هم فدای سرم. تعداد کتابهایی که خواندهام خیلی کم است. چطور؟ جالب است بدانید از این ۲۴ کتاب ۱۶ تای آنها را در سه ماه اول سال خواندهام. بله در همان بهبوههی خوشگذرانی و انتخابات. و در باقی سال تنها ۸کتاب خواندهام. وحشتناک است از این نظر که نشان میدهد اگر واقعا بخواهم کتاب بخوانم میتوانم هفتهای یکونیم کتاب بخوانم اما در فقط سه ماه از سال این کار را انجام دادهام. حالا نه این که کتاب زیاد خوانده فضیلت باشد اما میدانم که میتوانستم خیلی بیشتر بفهمم جهان را در یک سال گذشته اما فرصتی است که رفت و هیچوقت بازنخواهد گشت. تلاشم در سال جدید جبران این نقیصه خواهد بود. با چند کتاب؟ خدا میداند. اما تلاش میکنم خیلی بیشتر بخوانم.
در سال گذشته حدود چهل پست نوشتهام که یعنی هر ده روز یک عدد. نات بد. اما مشخصا میتوانست بیشتر و بهتر باشد. سال آینده تلاش میکنم کیفیت پست ها را بیشتر کنم صد البته. مخاطبان وبلاگ هم جهش قابل توجهی در سال گذشته داشتند که خبر خوب است اما بد میشود وقتی که بدانیم من با سهل انگاری در راستای بیشتر کردن مخاطبان هیچ تلاشی نکردم. کافی بود با تقریبا همین کیفیت و فرکانس ثابتتر مطالب را دلیور کنم و کمی به شبکههای اجتماعی و سئو برسم. آنوقت رتبهی الکسا و کوفت زهر مار خیلی بهتر میشد اما همین حالت را بیشتر دوست دارم چرا که هرچه کمتر آدم خزعبلاتم را در این سن بخوانند کمتر در آینده ابرویم خواهم رفت:)). مثبت ترین نکتهی وبلاگ در سال جدید پیدا کردن دوستان جدید بود. نمیتوانم توصیف کنم که چقدر این موضوع را ارج مینهم. انسانها اساسا به شکل دیم با هم آشنا میشوند. ابتدا در خانواده بعد در مدرسه و دانشگاه و سربازی و بعدتر در محل کار. اما این که شما دوستانی را پیدا کنید که بخاطر همفکر بودن با شما شمارا پیدا کرده اند بسیار دلجسب است. شبکههای اجتماعی و در مورد من وبلاگ کمک میکنند به این نقطه برسیم. اگر از وبلاگ نویسی هیچ چیزی عایدم نشود(که شده است) همین یک دستاورد کافیاست.
از دوستان حرف زدیم. در ۹۶ با بخش خوبی از دوستان قدیمی قطع ارتباط کردم یا رابطهام را کم کردم. و خب خوشحالتر و سر حالتر و موفقترم. شما متوسط پنج نفری هستید که بیشتر از همه با آنها ارتباط دارید؟ بله دقیقا. و خب در سال جدید دوستان جدید کمک زیادی کردند که من آدم بهتری بشوم. به طور خاص یحیی و به طور عام هرکسی که از طریق وبلاگ اورا امسال دیدم. خوشحال و خرسندم. دوستانتان را با نگاهی عمیقتر انتخاب کنید چرا که تاثیر به سزایی در کیفیت زندگی و سرنوشت شما میگذارند. پایان نصیحت.
در سال گذشته بین ۱۲ تا چهارده کیلو وزن اضافه کردم. جالب است که این تغییر وزن( ۶۸ به ۸۲ ) تغییر چندانی در شکل و شمایل بدنم نداده.با قد یک و نود، کمبود وزن آنقدر بود که الان میشود گفت فقط جاهای خالی پر شده اند. یک دو لایه چربی روی شکمم آمده است که خب اگر فقط لباس تنگ بپوشم شاید به چشم بیاید.خیلی کم. البته اگر نمودار با همین سرعت رشد کند احتمالا آینده درخشانی از نظر ظاهری در انتظارم نباشد. نتیجتا سال آینده بیشتر به ورزش و تغذیه توجه میکنم. یا حداقل تلاش میکنم که بکنم.
یگانه پروژهی موفق امسال رفتن سرکار به عنوان برنامهنویس بود. من از روز اول آن بالا زدم توسعهدهنده چون کلمهی باحالی بود. ولی خب هیچوقت توسعهدهنده به شکل پروفشنال نبودم اما تصمیم گرفتم که بشوم و خب طی یک پروژهی شش ماهه، شد. با بهترین دوستم همکار شدم و خب بابت تفریح کردن(بازی با کیبرد) پول میگیرم، چه چیزی بهتر از این. هرچند کارمندی ساکس و چنین نخواهد ماند اما تجربهی خوبی است و برای خروج از نقطهی صفر بسیار مفید. این که نقطهی صفر چیست و چگونه است را در یک پست نه چندان بلند تشریح خواهم کرد. امسال دو عدد اپلیکیشنهم ساختم. یکی منتشر شد و دیدهاید و دیگری هم هنوز نه. سال آینده احتمالا از نظر فنی در اندروید عمیقتر بشوم اما تغییر جهت بیشتری بدهم به سمت دیتا، به طور خاص در اکوسیستم پایتون. ارزش هر ساعت من به عنوان یک تکنسین فنی، در حال حاضر مشخص است (ارزش ذاتی آن نه، ارزشی که واقعا کسی برای آن حاضر میشود پول بدهد). یکی از هدفهای خوب سال آینده این است که این رقم را سه تا چهار برابر کنم و چیز چندان دور از دسترسی نیست. نه لزوما بخاطر درآمد که راههای سادهتری هم هست بلکه به خاطر این که وقتی وقت تلف میکنم بیشتر بدانم چقدر پول در حال از دست دادنم.
یک ماه از سال را هم کامل در مسافرت بودم. که خوب است اما زیاد بود برای ذائقهی من. دو تا پست دربارهشان نوشته ام که میتوانید بخوایند. اینجا و اینجا.
برویم سراغ شکستها:
مهاجرت به تهران در لیست هدفهای ۹۶ بود که نشد. چرا و چگونه؟ تنبلی، تنبلی، تنبلی. در قسمت کتابهای یادتان است که من آمار حداکثر پرفورمنسم را داشتم و میتوانستم بفهمم در باقی سال چقدر کم گذاشتهام؟ در باقی جاها هم همین است. اگر درست و به جا کار میکردم. هدف در جیب کوچکم بود اما در حال حاضر نیست. این که سال آینده خیز بردارم برای عملی کردنش را نمیدانم. اما الان دیگر از حالت هدف در آمده و بیشتر از جنس انتخاب است. این که سال آینده چه انتخابی میکنم، در آینده مشخص میشود.
ساختن یک کسب و کار موفق. نمیشود اسم شکست رویش گذاشت ولی خب. تقریبا سه تلاش کاملا مجزا انجام دادم. که بعضیهایشان چند ماه وقت گرفتند و بعضی چندروز. یا شکست خوردند یا انتخاب کردم که خارج شوم. تجربههایشان اما ماند تا حد خوبی. این یکی هدف هم در حال حاضر و برای سال آینده شکل انتخاب به خودش گرفته است و قطعا زمان زیادی را برای انتخاب درست کنار خواهم گذاشت.
یک محاسبهی سرانگشتی به من نشان داد که سه سایت ورزش سه، توییتر و همچنین یک هابی که که گیتهاب نبود، حداقل بین هشتصد تا هزارساعت وقت از من گرفتهاند در یک سال. ضرر مستقیمش چیزی حدود بیست میلون تومان است برای من. مستقیم که میگویم یعنی اگر این هزار ساعت را صرف کاری که همین اکنون میکنم، میکردم اینقدر پول تولید میشد. ضرر غیر مستقیمش که خیلی خیلی بیشتر است. هزار ساعت را روی تقویت هرکدام از مهارت هایم میگذاشتم، بازگشت سرمایهی قدرتمندی در سالهای آینده میداشت. این شاید بزرگترین شکست من در سال نود وشش بود. صد البته که بخش خوبی از سال را مبارزه کردم و در دیتاکس بودم و غیره. مثلا به تلگرام اینستاگرام الوده نیستم و از این نظر از بخش خوبی از جامعه بهترم، اما حتا یک ساعت هم یک ساعت است و من این هزارساعت را ازدست دادم. اگر یک هدف در لیست هدف های سال نویم باشد همین است. جلوگیری از اتلاف وقت و ریختن پول از جیب خودم به جیب صاحبان آن سایتها از طریق تبلیغاتی که میبینم.
و افقهای کلی مربوط به سال آینده:
زمان تلف شدهی کمتر
کتاب خواندهی بیشتر
ساختن کسب وکار/ تهران
جسم سالم و ورزیدهتر
ارتباطات بهتر.
برویم سراغ عملی کردن همه اینها:)
بله بله… و همچنین یک هابی که که گیتهاب نبود???
:)))))))))
کزارش خیلی خوبی بود صدرا امیدوارم سال ۹۷ سال خوبی برات باشه . اینکه ورزش و ارتباطات بهتر را هم در هدفهای ۹۷ گذاشتی خیلی ارزشمنده چون بعضی از دوستان رو میبینم که از این امر غافلند. خلاصه اینکه کنگراجولیشن!
مرسی فواد. فقط این که آخر از بقیهن:))
گزارش خوبی بود
این متریک دادن به مسائل زندگی شخصی و تحلیلش به شکل KPI رو هر چند کم و بیش خودم انجام میدم، ولی اینطوری به صورت کلی بهش نگاه نکرده بودم و یه چراغهایی تو ذهنم روش کرد.
مورد آخرت درباره اتلاف وقت هم خیلی واسه شخص من هم تاملبرانگیزه و قصد دارم سال بعد بهتر وقت صرف کنم، هر چند از امسالم هم راضیم.
سعید تو که ترکوندی امسال :)) :*
ای بابا، ای بابا ^_^
^___^
خوب بود. فقط صدرا یه پستی داشتی که” هدف گذاری را متوقف کنید، ساختار بسازید”(خیلی من رو متاثر کرد و خیلی از اون پست تاسی میجویم :)) و سعی کردم از همون موقع به کار ببندم، اولیش هم گوش کردن هر روز به یک پادکست سی دقیقه ای اسپانیایی در سرویس برگشت به منزل بود.با توجه به اون پست یکم هدف های کلی تعریف نکردی؟ البته تو هدف های خرد و قابل دستیابی تعریف کردی. ولی مثلن در راستای اون پست بنظرت به جای جسم سالم تر میتونستی تعریف کنی هفتهای سه جلسه حداقل نیم ساعته ورزش.شایدم برای این گزارش اینجوری نوشتی و احتمالن خودت ریز برنامه هات رو داری.
مرسی افشین. یه پست دیگهم دارم اسمش هست، تفاوت افق با هدف. این بالا هم نوشتم افقهای ۹۷ :)) اینا هدف نیستن حقیقتا. یعنی من خودم دقیق ریز شده، میکرو اکشن دارم براشون و سیستم قراره داشته باشن. اما اونچه اینجا گفتم اینه که به طور کلی میدونم یه سری افق هستند که من قراره به سمتشون حرکت کنم.
سلام بر صدرای عزیز؛
گزارش خوبی ود و در کل از ت خیلی وقته یاد میگیرم و تو inoreaderمنتظرم که اسمت رو ببینم؛ یه سوال راجع به اون شاخص هایی که گفتی؛ یه زمان یه لاگ( یا یه همچین چیزی بود)تو وبلاگت که فعالیت هارو میشد توش منعکس کرد،اونو برداشتی؟ یا منظور چطور میتونیم اون جور چیزی برا خودمون داشته باشیم؟
سلام بهنام جان. لطف داری واقعا.
لاگ بیشتر بحث ترک کردن کارهای ریزم بود. الان کمتر استفاده میکنم ولی خب اگر هنوز بخوام به خودم سخت بگیرم ازش استفاده میکنم. تو همون پست مبارزه با تنبلی شرح دادم که چیه و چطور کار میکنه دیگه. میتونی یه ساده ش رو برای خودت بسازی تو اکسل یا گوگل شیت و بسته به نیاز خودت تغییرش بدی.
صدرای عزیز
سلام
دمت گرم اقا، این که میدونی چند ساعت کدوم سایتا بودی، یا چندتا کتاب خوندنی و آمارشون رو داری، واقعاً جای تبریک داره، شیوه ای که به نظرم منم باید برم سمتش.
موفق باشی و سال جدید هم مبارک باشه
ممنون ازت حسین جان.
سال خوبی برات آرزو میکنم.
هابی که گیتهاب نبود :)))
امیدوارم توییتر و ورزش سه بالای ۹۶۰ ۷۰ ساعت بوده باشن :))))))
بودن :))))
سلام آقا صدار عزیز.
بیشتر از یک ماه هست که با وبلاگتون آشنا شدم ولی نمیدونم چرا تا حالا کامنت نزاشتم.
مخصوصا پست یادگیری و زبان و تکنیک پومودورو توی این یک ماه خیلی کمکم کرد.
حالا سال جدید بهونه ای شد که پیشاپیش عید رو بهتون تبریک بگم و دیگری اینکه این نوشته خیلی بهم انگیزه داد که از همین حالا شروع کنم به اهدافی که میخوام توی سال جدید برسم و آمارشو داشته باشم(با این چند روز زود تر تقلب میکنم و میشه ۳۷۳ روز 🙂 )
بهترین آرزو هارو براتون دارم.
موفق باشید.
ممنونم عادل جان
منم آرزو میکنم سال خوبی داشته باشی و در راه رسیدن به اهدافت موفق باشی.
خیییلی خوبی صدرا.
یکی از افق های سال جدیدم اینه که ازت خاستگاری کنم 🙂
میکرواکشن هم تعریف کردم براش :))
سربلند و سبز باشییییید.
الله اکبر :))
این آخرین پست تو سال ۹۶ بود؟ قرار بود تا آخر همین سال یک پست در مورد برنامه نویسی بنویسی 😐
مینویسم عزیز. صبر.
مخلصیم ^__^
سلام صدرا عزیز!
راستش یه خورده بهت حسادت می کنم! اما عیبی نداره! حوشبختانه خیلی از چیز ها رو تو وبلاگت نوشتی که میشه با دنبال کردن اونا به جایی که الان هستی رسید.
برای سال جدید برنامه های بیشتری دارم، امیدوارم سال بعد کوله پشتی هامون بازم نسبت به هم تفاوت داشته باشند اما اینبار به نفع من!
سلام عباس عزیزم
Im in the middle of nowhere
نیاز به حسودی نیست عباس. خیلی جدی اگر میدونستی احساس رضایت از زندگی من چقدر پایینه الان که دارم این کامنت رو مینویسم بعید میدونم بازم همین حرف میزدی. زندگی مسابقه نیست هرکسی باید مسیر خودش رو پیدا کنه و بره. برات آرزوی موفقیت میکنم تو ادامهی مسیرت.
سلام. چرا مهاجرت به تهران؟
سلام.
ترکیبی از دلایل شخصی و عمومی:)
سلام صدرا جان. فقط عرض ادب. هنوز هم خواننده همه پست هات هستم. اگر کامنت نمیذارم بدون چون انقد قبول دارم حرفات رو و انقدر شبیه هم فکر میکنیم نیازی به حرف زدن نیست:) پیشاپیش سال نو مبارک. تو ویرگول شروع کردم به پست گذاشتن;)
ممنونم مهدی جان
منم سال خوبی رو برات آرزومندم. به نوشتن ادامه بده.
سلام صدرا
چندمین باره که میام به سایتت. ولی اولین کامنتمه 🙂
مطلبت خیلی دوستداشتنی و صمیمی بود. چند جاش لبخند رو لبام نشست 🙂
اینکه اینقدر واقعبینانه سال گذشته رو بررسی کردی، احسنت داره.
من هم ازت کلی آموختم.
اینکه شاخص ارزیابی عملکرد باید داشته باشم.
بیشتر بنویسم.
ارزش ساعتهای تلفشدهمو بیام و با میزان ارزش هر ساعتم در کار بسنجم.
برم و بهتر از اونچه که در ذهنم بود، در مورد سال گذشته بنویسم.
برنامه بریزم تا دوستان بیشتری به صروت غیر دیم به دست بیارم 🙂
ممنون.
ممنونم مصطفی جان.
امیدوارم سال خوبی در انتظارت باشه.
اگه بعدا اومدم مطبت ارزون تر حساب کن باهام:))
قدم بر چشمم میذاری 🙂
ممنونم ازت.
ایشالا شروع قشنگی داشته باشی در سال ۹۷…
از چه ابزاری برا ترک میزان استفاده از سایتها استفاده کردی؟
من دو سه تایی که استفاده کردم یادمه دقیق نبودند.
RescueTime
wakaTime
QualityTime
[…] پشتی های خود را آغاز کردند. همین چند روز پیش هم صدرا از نود و شش و اتفاقات آن نوشت تا بالاخره من هم تصمیم بگیرم در مورد کوله پشتی ام […]
[…] پشتی های خود را آغاز کردند. همین چند روز پیش هم صدرا از نود و شش و اتفاقات آن نوشت تا بالاخره من هم تصمیم بگیرم در مورد کوله پشتی ام […]
من جزو اون دسته از آدمها هستم که محض رضای خدا هیچ وقت برای زندگیم برنامه نداشتم و هرگز نمیتونم طبق یک برنامه خاص عمل کنم و همیشه به امثال تو که میتونید سال گذشته تون رو بررسی و تحلیل کنید و برای سال جدید برنامه بریزید، حسودی کردم 😐
دیدم یکی از دوستان در مورد تکنیک پومودورو پرسیده بود. من نوشته ای داخل سایت ازش پیدا نکردم. اما با جستجو با این رسیدم که “تکنیک پومودورو (Pomodoro)، یک روش برای مدیریت زمان هست که برای اولین بار توسط فرانچسکو چیریلو (Francesco Cirillo)، ابداع شده.” اما چجور باید ازش برای مدیریت زمان استفاده کرد رو نمیدونم.