چرا دانشگاه را رها نمیکنم؟

۲۵ دیدگاه‌ها



هفته ی دیگه یک سال میشه که من وارد دانشگاه شدم و باید بگم برداشت یک ساله ام از دانشگاه دقیقا مطابق پیشبینی هام بود.وقت گیر غیر کاربردی و در خلاصه کلام مزخرف.قبل از این که توضیح بدم چرا هنوز این مزخرف رو رها نکردم باید توضیح بدم که کامپیوتر میخونم و این رشته ای هست که دوستش دارم و دقیقا انتخابش کردم.احتمالا ایران تا ده سال دیگه زیر کاغذ مدارک مهندس های عمران و معمارها دفن میشه و من هنوز فکر میکنم کامپیوتر و نرم افزار بهترین انتخاب رشته در بدترین انتخاب سبک زندگی (دانشگاه) است.برداشت یک ساله م به من میگه که زمانی رو که در دانشگاه میگذرونم احتمالا میتونم صرف کارای خیلی مفید تری (چه کسب دانش ، چه کسب پول)بکنم اما دلایل این که چرا هنوز دانشگاه رو رها نکردم رواین پایین مینویسم شاید که یکی بخواد انتخاب سرنوشت سازی تو زندگیش انجام بده و گوگل اونو به من برسونه:

۱٫سربازی: مهم ترین دغدغه ی هر پسری تو سن من احتمالا بعد از دوست دختراش موضوع سربازیه.اتفاق ناعادلانه ایه و من نمیخوام با باز کردن بحثش نه خودم رو حرص بدم نه خواننده احتمالی این متن رو. موضوعی که وجود داره اینه که دانشگاه حدودا تا ۶ هفت سال میتونه سد محکمی جلوی سوال سربازی رفتی؟ خاله خانباجی ها باشه.خاله خانباجی ها دقیقا فشار نسبی اجتماع به هر فرد هست.که ازش انتظار داره پسر خوبی باشه، سیگارنکشه،درس بخونه،سربازی بره،زن بگیره،بچه بیاره،کار کنه و در نهایت بمیره.تو تک تک این فرایند ها فشار اجتماعی نقش موثری رو داره و در مورد سربازی هم همینطور.دانشگاه یه پناهگاه مناسبه برای فرار از این فشار.سربازی رفتی؟نه دانشجو ام.
این که ایا میشه سربازی نرفت ؟ یه پاسخ اره ی محکم داره با کلی دلیل که احتمالا بعدا درباره ش بنویسم اما الان تو شرایط مشابه من دانشگاه پناهنده پذیر خوبیه.هرچند که میشه همه فشار هارو به تخمتون بگیرید و بی خیال دانشگاه بشید و سربازی هم نرید.(بستگی به پتانسیل فردی تون داره)

۲٫مدرک بدرد میخوره: کسی که منو از نزدیک بشناسه احتمالا خیلی تعجب کنه از شنیدن این حرف از زبون من اما حقیقت اینه که اگه میخواید کار پیدا کنید در درجه اول باید متخصص باشید و در درجه دوم مدرک داشته باشید. در شرایط برابر یه شرکت بخش خصوصی (اگر حرفه ای باشه) احتمالا زمان مصاحبه تخصصتون رو میسنجه و بعد ازتون مدرک میخواد و احتمال قوی بین کسی که تخصصش اندازه ی شما باشه و مدرک هم داشته باشه و شمایی که فقط تخصص دارید اون انسان مدرک دار انتخاب میشه.احتمال کوچکی هست اما هست.ممکنه کسی مثل من بگه نمیخوام جایی کار کنم ومیخوام کارآفرین بشم و مدرک مهم نیست که خب آفرین اما موضوعی که هست اینه که نباید نسیه کار کرد.هر زمان که ادم کار افرین شد به راحتی میتونه درس و دانشگاه رو رها کنه مثل اتفاقی که امروز داره تو سیلیکن ولی به کررات میفته.ادم ها درسشون رو رها میکنن تا شرکت شخصی شون رو رشد بدن اما یادمون باشه این اتفاق بعد از این که حداقل یه پروتوتایپ رو ساختن میفته و ضمنا اونا قرار نیست از همه حقوق شهروندیشون بخاطر سربازی نرفتن محروم بشن پس با خیال راحت تری از ما این کار رو انجام میدن.باید یادمون نره که تو جامعه ما مدرک نسبتا بدرد میخوره اما اگه روزی تونستین خودتون اونقد پول دربیارید که از خانوادتون مستقل بشید و راضی هم باشید از کارتون لحظه ای در ول کردن دانشگاه شک نکنید.
ضمن این که کارافرین شدن یک فعل نیست یک فراینده.در طول زمان رشد میکنه.هیچکس یه شبه نمیتونه یه شرکت موفق تاسیس کنه.پشت کارافرینی مقادیر زیادی تلاش و شکست هست که اغلب موارد اون هارو نمیبینیم.

۳٫دختر ها:شاید خنده دار و سطح پایین باشه اما حقیقته.ما یه جامعه فوق بسته داریم این لزوما ارتباطی به نظام حاکم یا هرچی ؟ نداره.حتا اگه الان لیبرال دموکراسی هم بر ایران حاکم بشه شرایط فرهنگی مون تغییر چندانی نمیکنه.اکثر ما قبل از جامعه یا پلیس توسط عامل خانواده محدود و سانسور میشیم.خب دانشگاه برای خیلی ها محل مناسبیه که جنس مخالفشون رو بشناسن و حتا عاشق بشن و خیلی بی خطرتر از باقی جاها با دخترها لاس بزنن 🙂 . حتا دخترباز ترین دوستان من هم تو محیط دانشگاه تونستن به شکوفایی بیشتری برسند پس این که تو دبیرستان چندتا دختر رو میشناختین رو فراموش کنید و از اختلاط دانشگاه لذت ببرید.باید یادمون نره دانشگاه تنها جاییه که میتونیم جنس های مخالفی از جنس خودمون پیدا کنیم .اینستاگرام تلگرام محیط شرکت و جلسات لاگ خیلی فرصت های محدود و مبتذل تری هستند نسبت به دانشگاهی که همه یه هدف دومی از اومدن بهش دارند:)
اگر درمورد بند ۳ یه نظر دیگه ای دارید و فکر میکنید من صاحب صفات نامطلوبی هستم شما روبه مطالعه نظریات فروید درباره ریشه اعمال انسان ترغیب میکنم.(متنم نگاه جنسیتی داره اما دختر های احتمالی خواننده ی این متن اینو به پسربودنم ببخشند و جای کلمات پسر رو با دختر و دختر رو با پسر عوض کنند مشکل حل میشه)

۴٫خانواده سی و الگوریتم ها: این مورد شاید یکم شخصی تر باشه اما حقیقت اینه که من جاوا کار میکنم با مقادیری از پی اچ پی ، اچ تی ام ال، و سی اس اس. میدونم واجبه اما بعید میدونم تا روزی که نیاز مبرم داشته باشم حتا با وجود سینتکس مشابه با جاوا (البته جاوا مشابه با این هاست:) )برم سراغ سی پلاس پلاس یا سی شارپ یاد بگیرم حتا موضوع الگوریتم ها هم مهمه.این یکی رو احتمالا حتا اگه نیاز هم پیدا کنم نرم سراغ سی اِل آر اِس و یک صفحه ش رو بخونم.اما دانشگاه مجبور میکنه ادم رو که این کتاب رو بخونی و امتحان بدی و این میتونه دید مناسبی بهت بده که چطوری میشه از یک دولوپر به یک برنامه نویس تبدیل شد.ممکنه اینا رو در تناقض با حرف اولم که دانشگاه مزخرف و چیزیادنده است بیبنید که خب جا داره به این نکته اشاره کنم که بله.دانشگاه به ما سی یاد میده. الگوریتم یاد میده.اما در چه مقیاس زمانی؟ و لا به لاش مارو وادار به خوندن چه چرندیات دیگه ای میکنه؟فرض کنید که میخواید جدول ضرب رو یاد بگیرید.خودتون در کمتر از یه هفته به تسلط نسبی میرسید و در یک ماه تا نود درصد مسلط میشید.اما با دانشگاه این فرایند احتمالا چهار ترم طول خواهد کشید و شما مجبورید مقادیری وصیت نامه امام و تاریخ اسلام جهان رو هم پاس کنید که خب وقتی عمیقا نگاه میکنی حتا با وجود بعضی مباحث نسبتا کاربردی ،دانشگاه شدیدا یک چیز ناکارآمد هست مخصوصا در رشته نرم افزار.

۵٫خاله خانباجی ها دیپلم رو از شما قبول نمیکنند:بازهم فشار های اجتماعی.حقیقت اینه که شما تا زمانی که نتونید اونقدر پول در بیارید که همه بخاطر پولتون به شما احترام بذارند یا کاری پیدا کنید که احترام بر انگیز باشه اگر جایی بگید دیپلمید به شما به چشم یک بی سواد نگاه میکنند(حداقل در اکثر موارد).خیلی ها من جمله خودم این موضوع رو دایورت میکنند اما ممکنه برای خیلی های دیگه ازار دهنده باشه.فشار های اجتماعی رو دست کم نگیرید.زمانی که به هر دلیلی ضعیف و بی پناه میشید خیلی دوست دارید که افرادی نباشن که انتخب های اشتباهتون رو بهتون یاد آوری کنن.

۶٫فوق لیسانس و تغییر عقیده:شاید دوسال دیگه مثل الان فکر نکنیم.به شخصه زمان امتحانات ترم که میشه بیشتر به ترک تحصیل و رها کردن دانشگاه فکر میکنم.اما با گذر از اون مقطع به این نتیجه میرسم که افکارم هیجانی بوده بیشتر تا هر چی.من هنوز سه تا چهار سال دیگه از دانشگاهم مونده و این در عین حال که زمان کمی هست اما میتونه ابستن اتفاقات زیادی باشه و نظرم رو عوض کنه. من استیو جابز نیستم و میتونم به این اشاره کنم که حتا زاکربرگ و بیل گیتس هم بعد از جذب سرمایه بود که دانشگاه رو رها کردن یعنی تصمیم به رها کردن نگرفتند در حقیقت مثل خیلی های دیگه که تو دوره زمونه ما خوشبختانه خیلی زیاد شدن ، فرایند کارافرینی مجبور به ترک تحصیلشون کرد.

هزار و سیصد کله نوشتم و بعید میدونم که کسی حتا تا اینجا رو بخونه پس ادامه نمیدم اما مطمئنا هنوز هم دلایلی دیگه ای هستند که چرا باید دانشگاه رو ادامه داد و همینطور چرا باید رهاش کرد.مثل همه مسائل دیگه یه نسخه واحد و کلی نداره و شخص به شخص متفاوته .امیدوارم همه تصمیم درستی برای ادامه زندگی کوچولومون بگیریم.

پی نوشت (یک سال بعد) : با وجود همه استدلال های بالا امروز در شرایطی قرار گرفتم که رها کردن دانشگاه رو مفید تر از ادامه دادنش دیدم. عمیقا بستگی به شرایط شخصی تون داره. با توجه به شرایط خودتون تصمیم بگیرید.


برچسب‌ها:

  1. Unknown گفت:

    جادی جان معرفی کردن این بلاگ رو و من خوندم این پست رو و واقعا خوشم اومد، از لحن واقعی و صحبت های منطقی. منم خودم تو وضعیت مشابهی هستم و ه دلیل یه اشتباه مسخره تو اولویت بندی ها باید به جای روزانه آی تی شیراز مشهد منتظری شبانه بخونم که شدیدا اعصابمو خورد کرده و مخصوصا اینکه امروز فهمیدم که بجای ترمی ۴۰۰ تومن که مد نظرم بود باید ۸۰۰ هزار تومن پول بدم. واقعا پیسسز می آف.
    Keep on writing!

  2. ناشناس گفت:

    می خواستم بدونی من تا اون کلمه رو خوندم! پس فکر نکن تنها هستی!

  3. ناشناس گفت:

    من هم

  4. ناشناس گفت:

    منم از جادی اومدم!
    راستش من ۳ سال از عمرمو توی آموزشکده برای گرفتن فوق دیپلم کامپیوتر گذروندم آخرش هم انصراف تحصیل دادم!!
    دروس مضخرف و نا متعادل.
    با اون پست ۸۸ هم خیلی حال کردم. 🙂

  5. یحیی گفت:

    منم از جادی !!!! خخخخ :)))) شیساردعشسکلیردتشسابشسنیتبنشسالهع

    دوستمون بعد از سه سال واسه کاردانی ترک تحصیل کرده، منم احتمالا بعد از چهار سال باید قید کارشناسی رو بزنم…. آخه کجایِ دنیا همه‌ی جووناش لیسانس دارن ؟!! ایران، آمریکا، روسیه ؟!

  6. ناشناس گفت:

    من بیش از ۴ سال توی امیرکبیر بودم ولی انصراف دادم. به تقریب خوبی تمام حرفایی که زدی درسته. تنها مطلبی که به نظر من مهمه اینه که توی چند سالی که دانشجویی (ترجیحا هم کارشناسی، نه ارشد) بتونی آدم‌های جالبی رو توی دانشگاه پیدا کنی و گروه‌های دوستی خوب و عمیقی تشکیل بدی. دوست‌های مهم زندگیت از توی این گروه‌های دوستی درمیان.

    1. مریم گفت:

      سلام منم از یه دانشگاه دولتی انصراف دادم.شما رشته تون چی بود؟همش خودتونو سرزنش نمیکنین؟من واقعا پشیمون نیستم از انصراف ولی مادام خودمو سرزنش میکنم نمیدونم چرا.همش حس میکنم جیز مهمیو ا دست دادم

  7. Unknown گفت:

    خوندم…اما بهتره اگه هدفی از ادامه تحصیل نداری ادامه ندی و وقتتو به کار بهتری منعطف کنی و پول در بیاری…سربازی رو هم میتونی با ازدواج خیلی آسونش کنی…نیمه وقت و در محل دلخواه

  8. Pooya گفت:

    اینکه سربازی رو با ازدواج بخوای بپیچونی ، صد برابر بدتر از دانشگاه به نظرم .

  9. D: گفت:

    جادی کیه؟ 😐

    1. جادی میرمیرانی یک وبلاگ نویس خوبه‌:)
      jadi.net

  10. علی گفت:

    ممنون از تحلیل خوب‌تون. ولی ای کاش از بعضی کلمه‌های نامناسب استفاده نمی‌کردید. آخه الان روم نمیشه این مطلب رو برای دوستام بفرستم!
    در هر صورت دست‌تون درد نکنه که تجربیات‌تون رو به اشتراک می‌گذارید تا بقیه استفاده کنند 🙂

  11. […] نمی‌کنم(حداقل دوره لیسانس) نمینویسم، چون صدرا اینجا(+) خیلی کامل و جامع دلایل خوبی رو آورده و همینطور جادی […]

  12. […] نمی‌کنم(حداقل دوره لیسانس) نمینویسم، چون صدرا اینجا(+) خیلی کامل و جامع دلایل خوبی رو آورده و همینطور جادی […]

  13. آریانا برامکه گفت:

    پس فکر کنم باید برم دانشگاه 😐

  14. […] من به دانشگاه برمیگشتم چرا دانشگاه را رها نمیکنم؟ چرا مهندسی کامپیوتر و چرا نه؟! چی شد از دانشگاه انصراف […]

  15. ملودی گفت:

    چیزی که هنوز درک نمی کنم این هست که همه جا می گن علاقه به کاری در انتخابش خیلی مهمه و این سوال رو دارم که چه جزابیتی در این رشته مشاهده کردید؟(ترم ۲ کارشناسی هستم.)

  16. لی لی گفت:

    همشو خوندم
    نمیگم به نظرم کار درست یا غلطی کردی
    اما میگم ک به نظرم مسیر ذهنیت منطقیه
    مسیر منطقی ذهن برگشت غیر منطقی نداره

  17. Saeed گفت:

    حالا این حرفا رو بیخیال من بدبخت چه گناهی کردم که تو دانشگامون دختر نداره در واقع محل تحصیل یه روستای اطراف دانشگاس که همشون پسرن شت

  18. nisha گفت:

    سلام میشه کمکم کنید من ترم۲کارشناسی نقاشی هستم
    دیگه دلم نمیخواد درس بخونم من عاشق نقاشیم یه استاد به نام هست به نام استاد فتوت من شاکرد ایشون بودم و باز هم دلم میخواد برم پیشش من ۲۳سالمه و تازه نامزد کردم نامزدم حقوق میخونه ولی براش کار نیست و داره میره دوره های ارایشگری
    من دلم نمیخواد درس بخونم نمیدونم باید چیکار کنم میخوام از نقاشی انصراف بدم و برم دوباره پیش استادم نقاشی با زنگ روغنمو ادامه بدم کمکم کنید من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم دیگه جونم نمیگیره برم دانشگاه هیچی یاد نمیگیرم همری که خودم دارم از دانشگاه خیلی بهتره ولی میترسم چون نامزدم حقوق میخونه میترسم ازش کم بیارم خانواده همسرم همه تحصیل کردن فوق دیپلم دارم من ولی باز خیلی کمه نمیدونم باید چیکار کنم میترسم مامانم پیش بقیه کم بیاره بگه دخترم درس نخوند

  19. دلایلت رو کاملا قبول دارم و شاید باورت نشه که بیش از ۱۰ دفعه این نوشته و ۱۰۰ دفعه نوشته های دیگه راب ادامه یا رهایی از دانشگاه رو خوندم.
    همچنان در حال تحصیلم اما از تحصیل استفاده های جانبی زیادی میکنم جز هدف اصلی اون یعنی درس خوندن، حرف واقعا زیاده در این باره دوست دارم یک پست کامل راجبش بنویسم
    وقتی آدم به درک اینکه هر چیزی رو از چند نگاه ببینه میتونه تشخیص بده دانشگاه رو ادامه بده یا رها کنه، نمیشه گفت خوبه یا بد، نسبت به شرایط خودش باید بسنجه و این نوشته‌ی تو میتونه دید خوبی بده
    امیدوارم افراد بیشتری بخونن و حتما معرفیت میکنم
    (ترم یک کارشناسی ناپیوسته مهندسی نرم افزار را با موفقیت پاس کرده و سامر را میگذراند)

  20. محمد سمیعی گفت:

    بعد از گذراندن ۵ترم کارشناسی مدیریت بیمه انصراف دادم ضمناً تو طول ۵ترم فقط ۳۴ واحد پاس کرده بودم الانم میخام دفترچه پست کنم از نظر من دانشگاه مزخرف ترین چیز تو این زمونه اس?البته خودم بالاجبار این ۵ترم رو رفتم

  21. اجلال گفت:

    ترم ۴ مهندسی کامپیوتر . من اصلا مناسب این رشته نیستم در عذابم ۲۱ سالمه ودخترم واز طرف خانواده تحت فشارم ….
    کاش راهی بود برا اخراج شدن ازدانشگاه وپول انصراف ندادن کاش خانوادم درکم میکردن ….کاش راهی بود برای دنبال علاقم

  22. احسان گفت:

    همه متن و نظر ها رو خوندم
    زمانی که می خواستم انتخاب رشته کنم هیییچ علاقه و ایده ای نداشتم فقط یکی گفت که هیچ رشته ای بازار کار نداره حداقل برو برق بخون اسمش دهن پر کنه
    من بعد از ۶ ترم و پاسیدن ۵۶ واحد از یک دانشگاه سراسری . بریدم .. نمی تونم ادامه بدم چون حتی تو تخیلاتم هم جایی رو نمی بینم که با برق قراره بهش برسم . تصمیم دارم برم دنبال علاقم کنکور هنر بدم . کار نقاشیمو ادامه بدم . احساس می کنم به قدری قراره تو این رشته موفق بشم که همه این ۳ ۴ سال رو ی جا بشوره ببره ولی من بچه درس خون فامیل بودم . الان همه اون یکی ها که ب زور درس می خوندن دارن مدرک کارشناسی شونو می گیرن . با این همه فشار و این همه علاقه نمی دونم چرا نمی تونم دست بردارم از این رشته …. ما از تصمیم های اشتباهمون به این دلیل نمی تونیم برگردیم که براش وقت گذاشتیم و حیفمون میاد .
    از یه طرف هم میگم من فقط یکبار قراره زندگی کنم . چرا باید به خودم خیانت کنم ؟ چرا نرم دنبال چیزی که مطمنم توش موفق میشم ……
    چرا انقدر به خودمون دروغ میگیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *