در اینجا خیلی کم ترجمه میکنیم و تا به حال مطلبی را از جای دیگر بازنشر نکردهام اما امروز این مطلب ترجمان را دیدم که اولین بار در ونیتیفیر منتشر شده و حس کردم، اشتراک گذاری آن با مخاطبان اینجا اتفاق بدی نباشد.
برای این که نه گوگل ناراحت شود و نه ترجمان، و نه احتمالا ونیتی فیر، چند بند از نوشته را اینجا بازنشر میکنم، مقالهی سالم و کامل را میتوانید از اینجا ببینید.
آنچه که از مقاله برای من بسیار جالب بود، چیزهایی بود که به آنها فکر کرده بودم. شباهت بسیار عجیب این شبکهها به مواد مخدر. استفاده آگاهانه و غیر اخلاقی موسسان این شبکهها از نقاط ضعف انسانی و تعجب بسیارم از این موضوع که طوری برخورد میکنیم، انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. تنها توصیهای که میتوانم به شما بکنم این است که یک ماه، یک هفته و یا حتی یک روز، سعی کنید به هیچکدام از این شبکهها سر نزنید. جدا از فهم اعتیاد شدید، حالتان را و نحوهی کارکرد مغزتان را بررسی کنید. بهتر نیست اوضاعتان؟
نکتهی جالب دیگر عذاب وجدان موسسان آنهاست. من نوع خفیفی از آن را هرروز تجربه میکنم. آیا کاری که انجام میدهم دنیا را جای بهتری میکند؟ یا بدتر؟ به نظرم از وصل کردن همه دنیا رسیدهایم به هرج و مرج. به توییتر فارسی نگاه کنید؟ موج ناامیدی و اینستاگرام. آه. عجب اوضاعی.
غمگین کنندهتر از همه چیز این است که طوری برخورد میکنیم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
آمریکاییها پس از فراغت از کار وقت خود را در شیرهکشخانههای کاملاً قانونی با کشیدن هروئین میگذراندند. در سال ۱۸۸۵ میلادی تریاک و کوکائین را حتی به بچهها هم میدادند تا مرهمی باشد بر درد دندان درآوردن. «قطرۀ کوکائین برای دنداندرد»، که با شعار «تسکین فوری» تبلیغ میشد، بستهای ۱۵ سنت فروخته میشد. امروزه، در میانۀ بحران مواد مخدر، وقتی این را میشنویم، بیبروبرگرد تعجب میکنیم و میپرسیم: «واقعاً چه فکری پیش خودشون میکردن؟»
من نیز غالباً همین تعجب و سؤال را دارم وقتی به شبکههای اجتماعی و تسلط فعلیشان بر جامعه فکر میکنم. آیا نسلهای آینده در ده یا بیست یا صد سال آینده به امروز ما خواهند نگریست و با سردرگمی خواهند پرسید درست است که این شبکههای اجتماعی فوایدی داشتند ولی با وجود شواهدی مبنیبر اینکه این پلتفرمها در حال نابودکردن جامعه بودند، چرا نسلی از انسانها اینقدر به آنها باور داشتند؟ شواهدی همچون اینکه تروریستها از این شبکهها برای عضوگیری استفاده میکنند، این شبکهها باجگیری را تسهیل میکنند، اضطراب را افزایش میدهند و انتخاباتمان را خراب میکنند. البته برخی از افرادی که این شبکههای اجتماعی را ایجاد کردهاند امروز مطمئن نیستند که اینها اصولاً فایدهای هم دارند. یک ماه پیش، نوشتهای منتشر کردم که بهتفصیل شرح میداد برخی از نخستین کارمندان فیسبوک اینک هیولایی را میبینند که خودشان خلق کردهاند.
یکی از مشکلات این است که این شبکههای اجتماعی شباهت زیادی به مواد مخدر دارند. فیسبوک و سایر شبکهها بهخوبی این موضوع را میدانند. گوشیهایمان چندبار در ساعت از لایکها و کامنتها و ریتوئیتها میگویند. تلاش همهشان یکی است، اینکه ما را دوباره آنجا بکشند تا آمار و ارقامشان برای گزارش درآمد سهماهۀ بعد بهتر شود. شان پارکر، یکی از نخستین سرمایهگذاران فیسبوک و نخستین رئیس فیسبوک، چیزی را به زبان آورد که همگی میدانستیم: قصد فیسبوک این است که مثل مواد مخدر عمل کند با «دادن گاهبهگاه دوزهای پایین دوپامین ازاینطریق که کسی برای عکسی یا برای نوشتهای لایکی یا کامنتی گذاشته است». پارکر گفت که این کار عامدانه و با نقشۀ قبلی بوده است. این شرکتها «از نقطهضعفی در روانشناسی انسان سوءاستفاده میکنند». این نکته را چامات پالیهاپیتیا، از مدیران سابق فیسبوک، نیز بازتاب داده است. در برنامهای در تلویزیون سی.ان.ان، که دربارۀ نقش فیسبوک در جامعه بود، او از خود پرسید «آیا خودم را مقصر میدانم؟» و پاسخ داد «قطعاً خودم را مقصر میدانم».
وقتی دریافتم یکی از این سرمایهگذاران خطرپذیر، که عشقی الهی به توییتر داشت، مدتی است در این شبکه غیرفعال شده است، ایمیلی به او زدم تا حالش را بپرسم. چنین پاسخ داد: «بهسختی میتوانم تصور کنم چرا باید به توییتر برگردم. مانند یک بیماری عفونی و اعتیادآور است که بر آن غلبه کردهام و اینک سیستم ایمنی بدنم رضایت بیشتری دارد».
ماه پیش، مارک ساستر از شرکت آپفرانت ونچرز نوشت که پس از مشاهدۀ استفادۀ ترامپ از شبکههای اجتماعی، فیسبوک و توییتر را از گوشی خود پاک کرده است. او نوشت: «اینکار موجب بهبودی عظیم در هر روز از زندگی من شد، بهبودی که نمیتوانم توصیف کنم و باید خودتان هم اینکار را بکنید تا بفهمید». این کار او بهموازات تعداد بیشمار روزنامهنگارانی است که به من گفتهاند حساب کاربری خود را حذف کردهاند یا اپلیکیشن شبکههای اجتماعی را در گوشی خود پاک کردهاند یا اینکه بدون حذفکردن حساب کاربری یا اپلیکیشن دنیای رسانههای اجتماعی را ترک گفتهاند.
دیگر به یاد نمیآورم که آخرینبار چه زمانی سرزدن به شبکههای اجتماعی مرا شاد یا توانمند کرده است. کسی این را میگوید که آنقدر توییتر را دوست داشت که کتابی دربارۀ آن نوشته است