۱٫یک مشکل بسیار عجیبی که درفضای فناوری ایران وجود داره، اینه که خیلی ها فکر میکنن چون فناوری و اینترنت و همه چیز مال امریکاست ، کسب و کاری که در ایران تاسیس میکنیم هم باید امریکایی بچرخه.منظورم فرهنگ یا محیط شرکت ها نیست ،من خودم طرفدار محیط کار متفاوت ،خلاق و با نشاطم، هر چند باید یادمون باشه که این که ایکس باکس و میز بیلیارد بگذاریم توی دفترکار ما رو خیلی کول جلوه میده اما برای حرفه ای بودن در این صنعت اول به یک سری چیز دیگه نیاز داریم.منظورم اینه که بعضی از رفقای برنامه نویس ما فکر میکنند آنکس که رفت سمت سرمایه گذار ، آنکه که وام دولتی گرفت ، آنکه که بانکی را به پشتش درآورد ، هم دست شیاطین شده و … غافل از این که در بند های بعد میگم غافل از چی.۲٫برای مثال دو استارت آپ دیجی کالا و کافه بازار(فیدیبو ، تخفیفان یا هر استارت اپ موفق دیگه) رو در نظر بگیرید. حالا بعد برید از یک فعال یا مثلا فعالِ بازارکار فناوریِ ایران در مورد این ها نظر بپرسید.چند نفری که من ازشون پرسیدم فقط فحش ک دار ندادن و دلایلشون برای این همه تنفر و بد گویی چیز هایی مثل: هم دست دولت بودن، سرمایه از سرمایه گذار گرفتن ، وام کلان گرفتن یا کُلون کردن سرویس هایی که توش تحریمیم بود … .دیروز تو یکی از گروه های تلگرامی ،بین عزیزان برنامه نویس بحثی شد درباره این که کافه بازار تلگرام رو دست کاری میکنه.قرار شد اِم دی ۵ نسخه رسمی با نسخه کافه بازار رو مقایسه کنن.اولش ظاهرا بخاطر یه اشتباه اِم دی ۵ ها متفاوت دراومد و عزیزان کاشف ، داشتن اماده ی دست گرفتن شیپور رسوایی بازار میشدن که یکی ازراه رسید و نشون داد دو نسخه اِم دی ۵ شون یکیه.فکر میکنید عکس العملشون چی بود؟ تقریبا همه معتقد بودن که بازار دیده داره گندش درمیاد، دوباره و سریع نسخه اصلی رو گذاشته.تازه خیلی هم از کشف پوآرویی خودشون راضی بودن.رفتارشون انقد خنده دار بود که اگه زندگی مثل سریال فرندز کسایی داشت که به صحنه های خنده دارش بخندن، حتمن با دیدن این صفحه چت قهقهه میزدن.
۳٫حسادت هم صنف به هم صنف کاملا طبیعیه.اما ما اینجا متاسفانه به هیچ وجه نمیتونیم موفقیت هم صنفامون رو ببینیم و این همه زیرآبی که از این رفقامون میزنیم واقعا غیراخلاقیه(هرچند به چپ اون هاست اما برای خودمون مضر و گمراه کننده ست).ایراداتی که میگیریم هم انصافانه نیست 🙂 . این که دو تا شرکت داخلی وقتی همه دنیا (حالا به هر دلیلی) درشون رو، رو ما بستن دارن خدماتی در همون سطح یا یکم پایین تر ارائه میدن ، نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم جذابه.این حتا اسمش فرصت طلبی هم نیست.کدوم یکی از ما اگر تو موقعیت موسسین کافه بازار یا دیجی کالا قرار میگرفتیم ، استیو جابز وار انگشتامون رو میذاشتیم زیر چونه مون و میگفتیم : اوومم ، اخلاقی نیست شرکتی بزنم که خدماتی رو بده که شرکتای خارجی بهمون ارائه نمیدن. واقعا این استدلال هاتون رو بریزید دور.
۴٫نکته دیگه ای که وجود داره اینه که اقایون ، دوستان ، عزیزان، اینجا ایرانه.اگر بخوایم توش پول دربیاریم باید با رسم و راه حاجی بازاری بودن هم اشنا باشیم.صرف این که با ابزارهایی کار میکنیم که مال آمریکاست دلیل نمیشه اینجا دولت دستش از مون کوتاه باشه ، وام ها کم بهره باشن یا سرمایه گذار ها باسواد.سرمایه از سرمایه گذار غیر مرتبط گرفتن ، وام های عجیب از بانک گرفتن ، همکاری با بخشای دولتی ، نه تنها تو شرایط الانمون بد نیست ، بلکه نوعی ضرورته. حتا هنره.ادمی که نتونه با کت شلواریای ریش دار کنار بیاد یا نتونه یه بازاری مثلا فرش فروش رو برای سرمایه گذاری راضی کنه نخواهد توانست از توی جامعه ایران برای خودش مشتری دست و پا کنه و در نهایت پول دربیاره.به این دلیل واضح که مشتری ها هم از همین مردم بی فرهنگ ،بی سواد و هر چی که شما میگین هستن.این که یه استارت آپ تونسته بادولت کنار بیاد ، بانکی رو راضی کنه پشتش رو بگیره یا سرمایه عجیبی جذب کرده از هنر موسسشه ،نه لاشی بودنش یا هرچی.زمین بازی و قواعدش این شکلیه.میشه واستاد کنار و پاک و منزه باقی موند اما اگر نمیتونید اینطوری بازی کنید یا دلتون میخواد بیرون گود بایستید به کسایی که رفتن داخل و موفق شدن ایراد های بنی اسراییلی نگیرید.
۴٫۱ . یک موضوع عجیبی که با بی انصافی ازش میگذریم اینه که قبول نمیکنیم برای ساخت این شرکتا زحمت کشیدن (حتا اگر مقدار زیادی پولِ ادامه دادن راهشون رو از جایی بدست اورده باشن که از نظر ما اَخ و تُفِ ) بله اون ها دقیقا زمانی که ما داشتیم احتمالا به یه جای دیگه غر میزدیم ، فرصت رو دیدن، شروع کردن به کار کردن و حالا تو فصل برداشتن.غر زدن ما فقط مارو گمراه میکنه.
۵٫یه نسلی الان در صنعت نرم افزار وجود داره که تقریبا پدر نسل من محسوب میشه.این عزیزان با این که در خیلی از موارد متخصص تر از نسل منند ، زحمت بیشتری کشیدن ، سواد بیشتری دارن و عمیق ترن اما بدلیل کمبود زیرساخت ها در زمان اوج جوونی و خلاقیت اون ها رونق چندانی در بازار نرم افزار وجود نداشت و در حد یک متخصص باقی موندند که به ازای ساعت کاری شون پول میگیرن ، زرنگ ترهاشون رفتن جاهایی که میشه با رانت و تخصص و یکم ایده پول بیشتری دراورد(مثلا بلاگفا زدن) اما فرصت ها محدود بود و بخش عظیمیشون دستشون خای موند.حالا که نوبت به نسل من رسیده بعد سال ها به لطف وب و موبایل شکوفایی تو نرم افزار رخ داده.ضریب نفوذ اینترنت رفته بالا ، مردم عادی حاضرن برای نرم افزار ها و سرویس ها پول خرج کنن ، دولت داره کم کم متوجه اهمیت این صنعت میشه و برنامه نویسا ارج و قرب پیدا کردن.بسیار بسیار طبیعیه برنامه نویسی که الان تو دهه سوم ، چارم زندگی شه احساس کنه به حقش نرسیده و کاملا هم حق داره.این که یه نیمچه گیک بچه سال با یه سواد مختصر برنامه نویسی میتونه ماهی چند ملیون پول دربیاره یا جوونای بیست و چند ساله سرمایه های هفت هشت رقمی برای شرکتاشون جذب میکنن ، میتونه پدران برنامه نویس نسل ماکه در استانه ی بازنشستگی قرار دارند رو نا امید کنه.این نسل کاملا طبیعیه که از سرویس های داخلی و زدوبندشون و هرچیز دیگه ای بد بگند.نمیگم حرفشون صحیحه اما میشه بهشون حق داد ، اما رفقایی که تو سن و سال منن شاید باید یادشون باشه که بین نسلی که الان جوونن و نسلی که با تجربه محسوب میشن یه شکاف مالی بزرگ رخ داده و شاید نصیحت بزرگتراشون همیشه درست و بی طرف نباشه.
۶٫شاید یه سری مشکلات فرهنگی در این که پول گرفتن و حتا درآوردن رو بد بدونیم دخیل باشه.کشور ما سال ها مورد تاخت و تاز همسایه ها بوده و نسل ما احتمالا خوشبخت ترین نسلی هست که تا حالا تو ایران زندگی کرده (خودتون حساب کنید ، قبلیا چی بودن) شرایط داغون سابق (جنگ ، حاکمان تخمی و …) باعث شکل گیری یه نوع دنیا گریزی و تمایل به صوفی گری و عرفان شده و طبیعیه که پول رو که همیشه آدم بدها داشتنش ،رو بد بدونیم.اما الان واقعا اوضاع فرق کرده هر کسی که پول داره لزوما ادم بده نیست و با شیاطین فوتبال بازی نمیکنه یا سر سفره ش خون منو شما رو نمیخوره.اگه بخوایم تو بازار کسب و کار رشد کنیم باید یاد بگیریم نسبت به پولدارا ، نسبت به موفق ها عقده نداشته باشیم، حسادت نکنیم ، نگیم زدوبنده یا هر چیز دیگه ای که مرسومه که بگیم،برای بد کردن ادم موفق ها و توجیه بی حرکت بودن خودمون.
۷٫یکجایی در سریال سیلیکن ولی شخصیت اصلی داستان رو به کارمندش میگه (نقل به مضمون) (( برای سالهای سال پولدارها پولدار بودن، متوسط ها متوسط و فقیر ها فقیر. اینا سه تا طبقه اجتماعی متفاوت بودن که نمیشد از یکی به یکی دیگه رفت حالا اینجا تو قرن ۲۱ برای اولین بار میشه سرنوشتمون رو خودمون تعیین کنیم. چرا باید شرکتمون رو به یه پولدار لعنتی دیگه بفروشیم؟)) دیالوگ یکم درون مایه هالیوودی داره و بزرگنمایی میکنه اما حقیقتی توش نهفته ست.هیچ وقت تو تاریخ بشریت به اندازه الان توانایی رقم زدن طبقه ی مالی خودمون رو نداشتیم پس بهتره از غر زدن و ایراد گرفتن دست برداریم ، آستینا رو بزنیم بالا و یه کار واقعی انجام بدیم.
True… True…
بنده نظرم عینن همینه کلهم اجمعین!
دمت گرم اینم خوب بود. می گم صدرا اگه می تونی تو شماره بعدی درباره به فاک رفتن استارت آپ ها بعد از موفقیت بزرگشون بنویس. مثلا همین دیجی کالا ( اگه خواستی نمونه های بگاییش رو برات میفرستم) یا ایسام و …
یه سری موضوعات هست درباره دیجی مثل راکد بودن و کنترل بازار و خیلی چیزای دیگه که سر وقت به اونا هم سر میزنیم:)) ایسام مگه شرکت محسوب میشه ؟ :))
مدیرعاملش چن وقت پیش گفته بود، ای بِی برای ورود به بازار ایران با چالش روبرو میشود.باید برنامه نویس بیاورد 😐 برنامه نویس برای ای بی چالشه آخه؟
شنیدم قراره شرکتهایی مثل آمازون و ebay با پست قرارداد ببندند انگار. اگه این شرکتا بیان ایران ، دیجی کالا مجبور میشه تکونی به خودش بده.البته من فعلا از دیجی کالا بدی نشنیدم بجز قیمتش که خیلی گرون تر از طرف ماست.(یکی نیست به ما بگه آخه چ چیزی مهمتر از این؟ بعد میگی بدی نشنیدم دی:)
بند ۶
توجیح غلطه، توجیه
ممنون، اصلاح کردم
میگم ی سوال
مطمعن نیستم درست حساب کردم یا نه ولی…
۲۲ سالته؟
چه جوجه O_O
موفق باشی!
دمت گرم. چه تفکرات قشنگی داری و از بالا به ماجرا ها نگاه میکنی 🙂