ماه پیش جردن پیترسون و اسلاوی ژیژک در تورنتو با هم یک مناظره برگزار کردند. دربارهی مارکسیسم. اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که ژیژک از نظر علمی و دانشگاهی وزنهی بسیار سنگین تر است از پیترسون و اصلا این ترکیب بیربطی است برای مناظره. پیترسون سخنور عالی و چهرهی محبوب در شبکههای اجتماعی است، اما برای مناظره با ژیژک بسیار بسیار سبک وزن به نظر میرسد.
با توجه به پوشش رسانهای که از این رویداد شد و فروش بلیط و چیزهای دیگر انگار کپیتالیسم روی سود حرف زدن دربارهی مارکس هم حساب باز کرده است و خب میشود فهمید چرا این ترکیب برای مناظره انتخاب شده است.
پیترسون نماینده راست بود و ژیژک چپ
ویدیو نزدیک به سه ساعتهی این مناظره را در یوتیوب میتوانید ببینید. اگر کسی آن را به فارسی ترجمه کند و زیرنویسش را به یوتیوب اضافه کند، دعای خیر من بدرقهاش. مباحث پایهای چپ و راست دوباره مطرح میشوند و اگر حتا یکبار در یک دعوای بین چپ و راست بودهاید، دیدن این مناظره برایتان الهام بخش خواهد بود.
چند نکته:
سبک وزنی پیترسون از همان ابتدا معلوم میشود. آنجا که میگوید به این که از مارکس چیززیادی نمیداند و از بازبینی مانیفیست کمونیسم آغاز میکند. ژیژک میتوانست با این نادانستهها او را به زیر بکشد اما نکرد شاید به این دلیل که بحث پیش برود. یا شاید اخلاقمدار است یا شاید هرچی. اما در نهایت قضاوتم این است که پیترسون کاملا از پس مناظره برآمد.چطوری؟ با بازگشت به ریشه ها.
نکتهی جالب توجه برای من این بود که هر دو متفکر نطق آغازینشان را با بازگشت به ریشههای طبیعی انسان آغاز کردند. پیترسون با یک حمله ساختار یافته به مانیفست کمونیسم بزرگترین ایراد آن را همان اول مطرح کرد.
تاریخ نمایشگاه جنگ طبقاتی است، اما نه طبقات اقتصادی و حتا نه تنها تاریخ. همه طبیعت بر اساس رقابت برای دسترسی به منابع بیشتر شکل گرفته است و ما با این مشکل به وجود آمدهایم. این مشکل بخشی از ساختار سیستم ماست و …
ژیژک هم با بازگشت به اصول آزادی و خوشبختی آغاز میکند. چین را مثال میزند به عنوان موفق ترین رشد اقتصادی تاریخ بشر و از میزان افزایش خوشبختی چینی ها سوال میکند؟
مناظره بسیار عمیقتر و طولانیتر از چیزی است که من بتوانم در این پست به آن بپردازم، برای همین توصیه میکنم ببینید، اما درسی که از همین حد کم هم میتوان گرفت، این است که شکافتن بحث به عناصر پایه راهکار بهتری برای فکر کردن است گاها حتا به نسبت آنالوژی یا بحث سر مصداق ها.
اگر بیطرف به این مناظره نگاه کنید، حرفهای آموختنی زیادی در صحبتهای دو طرف هست، همچنین ممکن است نظرتان را دربارهی بعضی از موضوعات عوض شود، اما به هر حال خود من عموما واقعبینی راستگرایانه را به ایدهآل گرایی چپ ترجیح میدهم، اما احتمالا راه نجات جایی در میانه است. کما این که دو طرف گاها در حین مناظره سر موضوعاتی چنان توافق داشتند که گویی هر دو برای بارسلونا توپ میزنند.
پیترسون با لپتاپ آمده بود ژیژک با کاغذ، پیترسون فیلسوف عصر توییتر است، حتا اگر حرفهایش را قبول ندارید با دنبال کردنش چیزهای زیادی برای یادگرفتن وجود خواهد داشت.
همین
خبر شخصی:
قسمت بعدی استارت باکس به زودی منتشر میشود. و طبق برنامه قبلی ادامه پیدا میکند:)
( : Khabaret khafan bud
نظریات مارکس/انگلس غالبا مبهم و متناقض اند “درست و نادرست truth/false” با هم آمیخته شدن بله نقد های جدی و زیادی به کاپیتالیسم میتوان داشت ولی راه حلی که مارکسیسم ارائه میده مصداق از چاله در اومدن و تو چاه افتادنه، به نظر من بشریت سرانجام به راه حل حقیقی میرسه و جامعه جهانی که بر اساس صلح، آزادی ( آزادی نه به معنای بی بند و باری که اون خودش در اصل بردگی و اسارته)، تعاون، رفاه، کرامت و عزت همه انسانها باشه محقق خواهد شد…
از شما بعید بود بدون سرچ عبارت
مناظره اسلاوی ژیژک و جُردن پیترسون
در گوگل بخواهید درخواست زیرنویس فارسی بکنید.
چون نزدیک ۲ ماه قبل با زیرنویس فارسی در یوتیوب بارگذاری شد و در سرچ گوگلم پیچ اول است.
یک حرفی بجز تشکر و تیکه انداختن انجام بدید در جواب کامنتم:)
https://www.youtube.com/watch?v=Cv9Ne74S3I0
ممنون عالی.
من ندیده بودم متاسفانه.
یه دکتر برو
صدرا پیترسون رو یه مقداری دنبال کردم حدود یک سال پیش. جمعبندیم این بود که هستهی مزخرف با روکش طلای بدل هست این آدم. به شدت پوچ.
ژیژک رو هم چند سال پیش دنبال میکردم. به جز کاربردش برای صدا و سیمای خودمون واقعا چیز دیگهای براش در نظر ندارم! اون هم یک چپگرای متعصب و بی اعصابه که به اصطلاح به فکر تودههای مردمه ولی در نهایت مهم براش نظریاتش هستن و درست بودنشون و تودهها ارزش بیشتری ندارن. مثل اکثر چپگراها.
پس به نظرم این مناظره، هرچقدر هم دو طرف سبک و سنگین باشن که به نظر من اصلا غیر مرتبط هستن، صرفا برای کشوندن مخاطب طراحی شده. به سبک کلیکبیتهای اینترنتی :)) فکر کن تیتر «مناظره جردن پیترسون و ژیژک»، اصلا همین عنوان مطلب تو آدم رو جذب میکنه.
اینها رو گفتم که برسم به این :
چند وقتی هست یه دوره صوتی رو گوش میدم به اسم Legacies of Great Economists. نمیدونم شنیدی یا نه. جمعبندی خیلی خیلی عالی از متفکرهای اقتصادی هست. به نظرم به جای این مناظرات آدم بره این چیزها رو گوش بده خیلی بیشتر یاد میگیره. و راستش برای اثبات اشتباهات مارکس یا هر متفکر دیگه نیازه به شو نیست. قبلا هزاران جا در موردش صحبت شده و جمعبندیهاش هم هست. دنبال کردن این مناظرهها مثل اینه که برای یاد گرفتن هوش مصنوعی بری وست ورلد رو ببینی یا ویدئوهای ایلان ماسک و بقیه رو ببینی که دارن میگن خطرناکه یا نیست. راستش چیزی یاد نمیگیری ولی سرگرم میشی. شاید ته تهش علاقهمند هم بشی. نه بیشتر.
سلام صدرا جان؛ من مدتیه کمتر نظر میذارم ولی پیگیر مطالبت و موفقیت های اخیرت هستم.
پیترسون رو مدتیه دنبال میکنم و به نظرم یه پدیده ست برای خودش. ذهن تحلیلیش و سواد روانشناسی و جامعه شناسیش وقتی با فلسفه و دین شناسی مخلوط میشه، صحبت ها و تحلیل های تازه و جالبی خلق میکنه.
هر چقدر که از سخنرانی هاش و کلاس های درسش یاد گرفتم، به نظرم گفتگوهاش اصلا جالب نیست؛ شبیه مناظره انتخاباتی رفتار میکنه و طرفدارای ترامپ دوستش میان زیر ویدیوهای یوتیوبش کری میخونن و ذوق میزنن 🙂 نمیذاره طرف مقابل حرف بزنه و از انواع سفسطه استفاده میکنه.
مدتی پیش چندتا مصاحبه از داوکینز هم دیدم که دلایلی که در بحث میاورد احمقانه بود. به نظرم این افرادی که به خاطر نظرات جنجالی معروف هستند؛ از عمد سعی میکنن با بعضی حرف های سطح پایین مخاطب جلب کنند اگه نه نگاه اصلیشون به موضوع اینطور نیست.
در ویرگول یه مطلب مختصر درباره پیترسون نوشته م اگه دوست داشتی ببینی: http://vrgl.ir/ZfYhx
اگر بحثها از کانسپت واقعیش جدا بشه ممکنه هر جور اعوجاجی از توش دربیاد. همین شد که حتا آدمی مثل فوکویاما هم بعد دیدن مناظره گفت: مارکس سزاوار نقدهای بهتریه. در نتیجه بهکار بردن عبارتهایی مثل حملهی ساختاریافته به مانیفست برای حرفهای پیترسون بیشتر شبیه شوخیه. اینکه کسی حرفهایی در سطح اسایمنت یه دانشجوی سال دو آندرگرد رو بهعنوان نقد عرضه کنه بیشتر شبیه چشمبندیه. ولی این چیزا برای پیترسون مهم نیست. پیترسون همون اول هم برنده شدهبود. وقتی با ذوقزدگی در خور تمسخر گفت بلیط مناظره با قیمتی بالاتر از بلیط بازی یک چهارم جیز فروخته شده.
برای خطای فاحشش صرفا به همین بسنده میکنم که با دانشی خیلی بیسیک (وقتی میگم خیلی یعنی واقعا خیلی، یعنی نقطهی صفر شروع بحث) هم باید بدونی که وقتی مارکس نوشته “ تاریخ همهٔ جوامع تا کنون، تاریخ مبارزهٔ طبقاتی بودهاست.“ منظورش از تاریخْ کلِ تاریخِ بشریت از هبوط انسان به زمین تا ظهور مهدی موعود نبوده. منظورش صرفا تاریخ ِنوشتهست. بنابراین مارکس در بازهی زمانی چند میلیون سال یا تاریخ طبیعت صحبت نمیکنه. کما اینکه انسانها بدون وجود طبقه و کلاس برای میلیونها سال زندگی میکردند. این نکته رو دستکم در زمان حیاتش دوبار به صورت مکتوب هم ذکر کرده. بدیهیه که اصلا نمیتونسته همچین ادعایی بکنه. مارکس خطاهای فاحش زیاد داره ولی اون قدر سادهلوح نبوده که اینجور بدیهیات رو متوجه نشه. بنابراین ارجاع به قوت جنسی خرچنگ نر ربط خاصی به بحث مارکس نداره. درعینحال داخل بازه زمانی که مارکس ازش صحبت میکنه ادعاش کموبیش صدق میکنه. استدلال مخالفش یقینا از طریق مرتب کردن اتاق یا تستسترون خرچنگ نر نمیتونه باشه. این موضوع اینقدر بدیهیه که حتا بعد دیبیت هم آدمهایی زیادی در توییتر بهش اشاره کردند. اون لاطائلات دیگه مثل اینکه فوکو مارکسیست بوده اینقدر عجیب بود که حتا طرفدارانش رو هم برای لحظاتی شوکه کرد.
من میتونم بفهمم که آدمایی مثل هراری – جاده صافکنهای تئوریک برای نسلکشی آینده – حرفاشون رو در زرورقهای علمی میپیچند و شاید در بدو امر نشه لاجیک پشت حرفاشون رو تشخیص داد ؛ یا مثلا مرشدِ هراری، سم هریس که معمولا به مدد نوروساینس و کارهای علمی تهش قراره برسه به اینکه چرا مسلمونای وحشی مزاحم اسرائیل میشند؛ ولی در مورد پیترسون که نباید سخت باشه، هست؟ پیترسون که معمولا ادعا میکنه من یک لیبرال کلاسیکم ولی در نیوزلند خیلی ریلکس با اون اقایی که تیشرت “ من یک اسلاموفوبیا مفتخر هستم” عکس گرفت، معمولا برای بچههای اندرگرد در یوافتی کلاس میزاره و تووش توصیه میکنه حتما از گوگل کلندر استفاده کنند، در کانال یوتوبش راههای ترک مستربیشن رو اموزش میده و به جوونها توصیه میکنه اتاقشون رو مرتب کنند (تحلیل فصل شش کتابش میتونه خیلی چیزها رو روشن کنه) و عمدهی مخاطبانش هم مردای سفیدپوست ِ جوون ِ سرخوردهی جنسیاند. اینی که میپرسم استفهام انکاری نیست، واقعا سوال برام. چه چیز جالب، رادیکال یا کلیدی در کار پیترسون هست که نسل جوونتر ایرانی رو در سال ۹۸ بهش جذب میکنه؟
برای اینکه کامنت بالا بعد از نه ماه یه فایدهی عملی هم داشته باشه و صرفا به گِل لگد کردن منجر نشه توصیه میکنم این مقاله رو بخونی. حالا لزومی هم نداره این کامنت رو منتشر کنی. همون خودت بخونی کافیه.
https://jacobinmag.com/2020/04/jordan-peterson-capitalism-postmodernism-ideology
دوست عزیز افرادی که مثل شما در این سایت ها چنین تیکه پرانی هایی به آقای پیترسون و امثالشون میکنن (صرفا بخاطر تعصب) دقیقا همونایی هستن که فقط تو توییتر شاخن و جلوی همین آقای پیترسون بیسیک به قول شما, یا به پته پته میفتن یا اگه گردن کلفت تر باشن مثل دایسون میان حمله های شخصی و چیپ بهش میکنن یا هم اینکه آخرسر مثل اون داستان ۲۰۱۶ با بوق و کفگیر کوبی تو کلاس هاش صدا در میارن تا صداش نرسه.
البته مشخصه دلیل عصبانیت شما از کجاست مطلب اون لینک هم خوندم باز همون خزعبلات sjw های مخالفش بود.
متأسفانه تو فرهنگی زندگی میکنیم که فرق نمیکه بحث درباره ادبیات باشه یا فلسفه یا سینما یا هرچیز دیگه, چون فقط عده ی کمی مطالعه میکنن همون باعث میشه برای تعدادیشون اعتماد به نفس کاذبی ایجاد بشه و فکر کنن الان دیگه دانش (بخون قدرت) خداگونه ای دارن, اینطوره که همین امین خان بالایی هم به خودش جرئت میده به پیترسون بگه مزخرف!
البته امیدوارم این دانش واقعا در واقعیت هم در جای درستش به کار برده شده باشه و فقط خرج قمپز درکردن تو اینجور سایت ها و توی تاکسی ها و سوپرمارکت ها و… نشه باشه چون اونوقت میشه گفت با یکی دیگه از تراژدی های این مرز و بوم طرف هستیم.
مبنا را بر سو تفاهم بگذارید ؛ آنجایی که فکر میکنید فهمیده اید مطمین باشید که نفهمیده اید (ژک لکان). کامنتای شما رو فقط خودتون میخونید 🙂 بعد در مورد ژیژک نظر میدید !!!!!
مارکسیسم و کاپیتالیسم دو روی یک سکه اند هر دو راهِ به ظاهر جدا و متضاد نهایتا به یک مقصد میرسند و آن عبارت است از تمرکز و انحصار ثروت، منابع و قدرت در ید عده ای اندک شاید یک درصد جامعه؛ اصلاً مارکسیسم در انگلیس که مهد کاپیتالیسم است برای فریب توده ها و محافظت از بانکدارها و سرمایه داران بوجود آمد و به دیگر کشورهای جهان سوم صادر شد، کاپیتالیسم هم سرانجام به سرنوشت مارکسیسم دچار خواهد شد آنجا که حباب ها بشکند و مجبور شود خودش خود را بخورد …