پدر و مادر من هردو معلمند. من نان معلمی را خوردهام. آن را تجربه هم کردهام. چه آماتور، چه پروفشنال. چه خصوصی چه عمومی و آن را حتا دوست دارم. این را گفتم که بگویم معلمی را دوست دارم.
سیستم آموزشی ما فاکدآپ است. نه تنها در ایران بلکه در خیلی نقاط دیگر از جهان. حتا خیلی از کشورهای توسعه یافته. باور نمیکنید؟ در این سرویسهای چت رندوم یک ایتالیایی را پیدا کنید و سعی کنید با او به انگلیسی چت کنید. یا اصلا دنیای نسل Z چقدر با نسل قبلش تفاوت دارد؟ ما آن ها را به همان روشی آموزش میدهیم که پدربزرگٍ پدربزرگشان را آموزش میدادهایم. حال این که در دنیای سراسر متفاوتی در حال زندگی هستم. روضه در این باب بسیار است، میخواهم فقط یک نکتهی کوچک را ذکر کنم:
پارادوکس اصلاح نظام آموزشی خیلی شبیه به اصلاح نظام سیاسی است. از کجا باید شروع کرد؟ خیلیها دست را میگذارند روی معلم ها. مثلا بیل گیتس در این تدتاک از ایدهای برای اصلاح نظام آموزشی میگوید. او میگوید معلم خوب داشتن خیلی خیلی در سرنوشت انسان تاثیرگذار است و فلان اما ما معلمهای خوب زیادی نداریم. نتیجتا نشستیم رفتار معلم خوبها را زیر نظر گرفتیم تا آنها را به معلم کمتر خوبها یاد بدهیم. اوکی قبول خیلی هم خوب آقای بیل گیتس اما من نظر دیگری دارم.
ما انسانها اسکیل بندی داریم. رک باشیم. بعضیهایمان خیلی از بعضیهایمان در بعضی زمینهها بهتر هستیم و این موضوع خیلی از اوقات حاصل شانس است و گپ بین انسانها با همدیگر هم به این راحتی قابل برداشته شدن نیست. از آنجا که معلمها هم انسان هستند، این موضوع در مورد آنها صادق است.
معلمی کاری از intellectual است نتیجتا چه کسانی آن را بهتر از همه انجام میدهند؟ آفرین intelligent ها. مثل خود آقای بیل گیتس. حالا حرف من اینجاست آقای گیتس اگر معلم میشدید احساس تلف شدن نمیکردید؟ حرف من این است که آموزش پرورش و به طور خاص شغل معلمی Value ثابتی درگذر زمان ایجاد میکنند نتیجتا درآمد ثابتی دارد و برای اینتلجنتها و خلاقها جذابیت ذاتی ندارد. مثلا میتوانیم تصور کنیم اگر ایلان ماسک معلم میشد چقدر خفن میشد اما آیا به عنوان یک منبع تلف شده در نظر گرفته نمیشد؟
به نظرم باید از بازی تربیت معلمهای بهتر دست بکشیم. تقریبا کاری غیر ممکن است. آمریکایش را نمیدانم اما در ایران کلاسهای معروف به ضمن خدمت که برای معلمها برگذار میشود را تجربه کردهام… بیخیال، بگذریم:)
در سیستم آموزش و پرورش فعلی ما اینتلجنت ها یا جذب بدنهی اداری میشوند تا در آنجا پیشرفت کنند یا جذب کلاس کنکور. یعنی همان اتفاق دنیای واقعی. جستجوی قدرت و پول. به همین دلیل است که میگویم معلمی جذابیت بیرونی ندارد. دلیل آن همه احترام و حرفهای معلمی عشق است و شغل انبیاست و اینها هم همین است. ایجاد جذابیت کاذب بیرونی برای جذب افرادی که احتمالا مغزشان کمی بیشتر کار میکند.
منکر نمیشوم افرادی ممکن است وجود داشته باشند که صرفا به دلیل علاقه به خود معلمی، تفریحن یا واقعا این کار را انتخاب کنند(نگارنده) اما دنیای واقعی دنیای ندای قلبت را دنبال کن نیست. دنیای واقعی دنیایی است که در آن زن و بچهی آدم گرسنه میمانند و نتیجتا همان که گفتم. آدم اینتلجنت معلم نمیشود، اگر بشود هم در سیستم هدر میرود یا اصلا از قبل هدر رفته است.
راه حل چیست؟ یک موضوع برایم کمی عجیب است. آموزش تنها صنعت خدماتی اطلاعات محوری است که هنوز شکل فیزیکی آن با قدرت دارد ادامه به کار میدهد. البته عجیب نیست دلیلش واضح است. حمایت دولتها. سیاستهای خیلی از کشورها در امر آموزش سوسیالیستی دنبال میشود و به همین علت هدایت بازار آزاد در آن ابتر میماند. وگرنه احتمالا بعید بود هنوز هم مجبور بودیم برای دانشگاه نرفتن به کسی توضیح خاصی بدهیم. اما چنین نبوده و چنین نیز نخواهد ماند. مشکل سیستم آموزشی معلم ها نیستند.
مشکل سیستم آموزشی فعلی ما خود آن است. راه اصلاحش هم ساختن سیستمهای جدید است. که ساختهایم. راه دوری لازم نیست برویم تا پلتفرم های آموزشی جدید را ببینیم. خود من از همه بیشتر از آنها منتفع شدهام. فقط زمان لازم است تا فشار بازار به دولتها فائق بیاید.
راستی یک نکته جالب: ایلان ماسک که به علت فرزندانش با نظام آموزشی فعلی درگیر میشود، سریع دست به کار میشود برای یک مدرسهی جدید. داستان شعبانعلی و متمم هم از همین جنس هستند. اینتلجنت ضعف ساختار را میفهمد و آن را برنمیتابد. به جای معلمهای بهتر باید ساختار بهتری بسازیم.
همین.
صدرا جان.
برایم جالب است که فردی به سن و سال تو چقدر خوب مفهوم «ساختار» و نقش آن در توسعه را می فهمد. راستی دارم برای سؤالی که در Goodreads از من پرسیدی می نویسم. فعلا همین جمله را در نظر داشته باش که «توسعه محصول پیچیدگی سیستم است و در سیستم پیچیده رخ می دهد.» بنابراین «ساختار» فقط می تواند بخشی از سیستم باشد و نه همه آن.
متشکرم.
یاور
ممنون یاور جان.
مشتاقانه منتظر نوشتهی شما هستم.
سلام؛ ممنونم از این نوشته؛ این موضوع هم از دغدغه های منه، کلا موضوعاتی که می نویسید رو دوست دارم. از مقاله ماسک و ویدیوی گیتس هم ممنون.
حرف در این باره زیاد دارم ولی بهتره بیشترش رو واسه خودم نگه دارم 🙂 دو نکته ای که به ذهنم رسید اینه که:
– از بین انواع هوش که میگن وجود داره معلمی هوش خودش رو می طلبه، برای هر مقطع تحصیلی و درسی که داده میشه (مثلا ایلان ماسک واسه چه درس و چه مقطعی مناسبه؟ آیا کلا تیپ شخصیتی معلمی رو داره؟) به نظرم همیشه افراد مستعدی هستند که هوش و شخصیت مناسب معلمی رو داشته باشند. باید شناسایی بشوند، آموزش مناسبی داشته باشند و ارزش و احترام ببینند تا معلم موثری باشند. می تونند پیشرفت کنند و بهترین معلم باشند نیاز نیست نخبه تکنولوژی باشند.
– رفتن به یک محیط خارج از خانه، در کنار همسالان و تعامل و یادگیری برای همه کودکان و نوجوانان لازمه. من تا هر سنی باشم اگه ممکن باشه دوست دارم برم در کنار بقیه علاقمندان، کنار یک استاد و راهنمای خوب و یک هنر یا علم رو یاد بگیرم. مدرسه ها باید مناسب بشن اگه نه وجودشون و همگانی و به قول شما سوسیالیستی بودن که لازمه. سیستم آموزشی کشورهایی مثه مالزی و سنگاپور میتونه الگویی واسه ما باشه. تربیت معلم و استفاده از تکنولوژی در کلاس ها و همینطور مدارس زیبا و مجهز، آموزش تجربه محور و کارگاهی با تعداد پایین دانش آموزان در هر کلاس، که البته همه اینها نیاز به رفاه و توجه عمومی داره.
ممنون.
موافقم:)یکی از فکر نشده ترین پست های وبلاگ که از درفت کشیدم بیرون اما بدلیل وقفهی طولانی نیفتادن بین پست ها مجبور به انتشار بودم.
فقط در مورد قسمت دوم منظور از ساختار لزوما ساختار هایی که تعامل اجتماعی رو حذف میکنند نبود(فضای آنلاین).
در ضمن هوش معلمی هم من به گوشم نخورده تا به حال. بحث تکنولوژیست بودن نیست. بحث اینه که روحیهی خلاق و امپسی بالا احتمالا میتونه در صنایع دیگه درآمد و قدرت بیشتری داشته باشه. ایلان ماسک رو مثال زدم. شعبانعلی هم مثلا یک معلم. آیا تونسته دووم بیاره تو سیستم آموزشی؟ شما معلم خوب دیدید تو دوران تحصیلیتون؟
من تو بهترین مدارس شهرم درس خوندم و به والله ندیدم. منتور هایی که بیشتر شکل گوروهای مذهبی بودند دیدم اما معلم خوب ندیدم. خلاصه کلام این که معلم خوب بودن ویژگی هایی رو میخواد که با اون ویژگی ها میشه کارهای دیگری هم کرد و عقل معاش اندیش خیلی از اوقات ممکنه انتخاب های دیگه ای بکنه. باید از سیستم های معلم محور فاصله بگیریم حرف اینه. نه این که معلم ها رو تقویت بکنیم چرا که تقریبا غیر ممکن و عبث هست. همین ساختار سوسیالیستی هم کند کرده فرایند اصلاحش رو.
ممنونم از جوابتون اتفاقا پست خیلی خوبیه، من که ازش یاد گرفتم.
با صحبتهاتون موافقم فقط مثبت نگرتر هستم در احیای مدارس و معلم ها.
هوش رو جالب نگفتم. منظورم این بود هوش مورد نیاز هر معلم ممکنه تفاوت داشته باشه. هوش عاطفی یا بین فردی و هوش کلامی/زبانی برای شغل معلمی در اولویته که بتونه ارتباط خوبی با دانش آموزان برقرار کنه و بعد از اون برای هر درسی به صورت جداگانه مثلا معلم ریاضی هوش ریاضی/منطقی در حد بالاتر از متوسط داشته باشه و دیگر درس ها هم به همین صورت.
بنظر من ایرادی که به سیستم آموزشی کنونی وارده و همگان هم به نحوی دنبال چراهای اون هستند نه به علت ضعف معلم ها در تدریس ریاضی و فیزیک و شیمی بلکه عدم ارائه دروس کارآمد و با کیفیت مناسب و به درد بخورد در زمینه مهارتهای زندگی و عمومی افراد هست.الان ایراد مدرسه هامون نبود یا کمبود معلم فیزیک خوب یا ریاضی خوب نیست اتفاقا هستند چنین افرادی حداقل اگر نداشته باشیم هم به کمک کتب و افراد دیگری قابل حله مشکل جدی نبود درس یا معلمیست که تو پونزده شونزده سالگیت با مفهوم شغل آشنات کنه با مفهوم هوش مالی با مفهوم خلاقیت با مفهوم ارتباطات با مفهوم موفقیت با چالشهای زندگی تو ۲۵ سالگی با شیوه های حل مساله و قس علیهذا…ما تو مدرسه هامون نه چنین معلمی داریم نه چنین درسی و احیانا اگر هم داشته باشیم با اون کیفیت مطلوب ارائه نمیشه.برای تدریس اینها هم هوش فوق العاده ای نیاز نیست فقط تدوین همچین دوره هایی و تربیت یکسری کوچ هایی که صرفا ارائه گر این مباحث باشن کافی بنظر میرسه.
ممنون سالار عزیز
گفتمان این نوشته آسیب شناسی نیست، آسیب شناسی راه حل است. یعنی گزارهی یک ما به فنا هستیم. گزارهی دو کشورهای پیشرفته راه حل هایی دربارهی این به فنارفتگی دارند. گزارهی سه که از زبان من است نقدی به آن راه حل است. وگرنه سیستم آموزشی ما که به قول بنده خدایی ما قبل نقد و بررسی است. بحث سر این هست که راه حل چیست؟
تغییر ساختار که مشخصا در کامنت شما هم هویداست این موضوع و هم نظریم.
باز هم ممنون.
سلام. پست عالی. خب تشریح نکردین چه راهحلی وجود داره این مشکل؟ سیستم بازار چطور میتونه کمک کنه؟ خب قلمچی به عنوان یک مجموعه که کمک آموزش رو از دبستان شروع کرده تا کنکور دستاورد خوبی داشته یا بد؟
به نظرم هرکس که توی کارش موفقه نمی تونه معلم خوبی باشه. شاید نشه حتی ۱ دقیقه هم سر یک کلاس آموزشی که ایلان ماسک برگزار می کنه نشست. معلم خوب بودن نیازمند داشتن دانش تیچینگ و صبر و حوصله ی بالاست. چه بسیار معلم زبان هایی که خیلی روان انگلیسی رو صحبت نمی کنن اما توانایی خارق العاده ای در تفهیم گرامر دارند. چون شیوه ی تدریس رو بلدند و با ترکیب دانش و تجربه می دونن چکار کنن. فکر می کنم در هر صورت نیاز به معلم هست. حالا چه اون معلم یک فرد باشه چه یک سیستمی که با هوش مصنوعی کار می کنه.
در مورد تغییر سیستم کاملا باهات موافقم. ما خیلی چیز های رو اشتباه یاد می گیرم یا از پترن های بدی استفاده می کنیم که یادگیری رو برامون سخت تر می کنه.
یادگیری در سیستم نظام آموزشی یک امر نسبی است، خیلی محکم قبول دارم که سیستم آموزشی نیاز به پوست انداختن مجدد دارد اما نکته ای که هست اینه که ما چند دهه است که فقط داریم صحبت این تغییر را میکنیم، ولی در عمل هیچ کار مفیدی انجام نمی دهیم. اگر به جای اینکه از شرایط بد صحبت کنیم به فکر چاره برای علاج این درد می کردیم(منظورم تحول بنیادین نیست همون تاثیر یک درصدی به نظرم کافی است) هر کدام از ما میتوانستیم اثر بخش باشیم. ونکته بعد اینکه معلم باید به عنوان تسهیل گر آموزش باشد یعنی شخصی که سرنخ ها را می دهد و علاقه برای پژوهش در زمینه های مختلف بوجود می آورد نه اینکه از صفر تا صد آموزش دهد و دانش آموز دستگاه ضبط شود. صحبت زیاد است. من به عنوان یک معلم این ها به نظرم رسید که با شما دوستان به اشتراک بگذارم، هرزگاهی مطالبی را در این باب انتشار می دهم، خوشحال میشم که نظراتتون را ببینم…
ممنون بهروز جان.
شاید باور نکنی ولی زمان نوشتن این متن نظام آموزشی ایران کمتر در نظرم بود. به نظرم ما به شکل جهانی داریم به یک پارادایم شیفت جدی در صنعت آموزش نزدیک میشویم و در آن معلمها جایگاه سابقشان را از دست خواهند داد و گرنه نظام آموزشی خودمان که ماقبل بحث و بررسی است:) من هم طرفدار ایدهی هرکس خودش را بهتر کند هستم:)
باز هم ممنون. آموزش دغدغه من است و قطعا بیشتر نوشتن کمک میکند بیشتر موضوع را بفهمیم، و بیشتر خواهم نوشت.
سوال : فرض کنید ی مدرسه راهنمایی با تعدادی دانش اموز ب شما بدن ، و اینکه شما اجازه داشته هر محتوایی و هر مهارتی ک بخوایید اموزش بدید ، می تونید ی طرح کلی یا ایده کلی بدید ؟
واقعا وظیفه مدرسه چییییست؟
با این همه محتواهای اموزشی خوب و با کیفیت ، ادم می تونه هر مطلبی رو ک بخواد با کمترین اتلاف وقت و در کوتاهترین زمان یاد بگیره
من یه معلمم
معلم ک نه
نیمچه معلم…
یه دانشجو معلمی ک زورکی معلم شده…
چون پدر و مادر معلمش اینو واسش صلاح دیدن
خیلی حرفاتون عالی بود
این شغل هیچ جذابیتی واسم نداره و باعث شده من علاوه بر اینکه جزو ادم های intelligentبرای این شغل نباشم از دسته ی intelligentهای رشته مورد علاقه ی خودم هم جا بمونم و بشم نیمچه معلم بی انگیزه ی بی علاقه برای دانش آموزای اینده ی بیچارم.کاش به استعداد و علاقه بچه هامون اهمیت میدادیم و کاش کشورمون جوری بود ک بخاطر شرایط شغلی تضمینی ما غیرintelligentهای معلمی وارد این شغل نمیشدیم.اینجوری من میتونستم یه وکیله intelligent باشم و یک عمر با علاقه کار و تلاش کنم.
Parisaw.blogfa.com
سلام
هیچگاه ندانستم چرا این نوع تکلم که به وضوح نشانه ضعف گوینده در حداقل یکی از آن زبانهاست، برای بسیاری مایه افتخار است! مشمئزکننده تر آن که لهجه را نیز در فارسی تغییر میدهند! در حد یک جهانگرد لندنی که تازه دارد فارسی یاد میگیرد.
شاید بهتر بود این نوشتار شما که گویی بیشتر به زبان انگلیسی است، فاقد آن چند واژه زائد فارسی می بود.
آیا کم لطفی به زبان مادری خودمان و اشتباهات ادبیمان هم باید بیشتر تقصیر کسی دیگری جز خودمان دانست؟