صفرم: این که “من”، چیزی بنویسید و اسمش را بگذارد راهنمای نظم شخصی خیلی شباهت دارد به این که بن سلمان دربارهی برقراری دموکراسی در خاورمیانه کتاب بنویسد. اما خب، حرف زدن از تجارب شخصی همیشه اولویت یک این بلاگ بوده است و خب علاقه مندم که دربارهی تلاشهایم برای رسیدن به نظم بنویسم.
امضا: بن سلمان همه بلاگهای خاورمیانه
یکم: نوشتن دربارهی پروداکتیویتی نوشتن دربارهی سلف هلپ نیست. از نظر نگارنده حداقل. هرچقدر که سلف هلپ با درونیات و انتزاعیات سروکار دارد، بهرهوری دربارهی اعمال کوچک بهبود دهنده است. بهره وری فردی دربارهی کنترل یک ماشین است. دربارهی به حداکثر رساندن توانایی یک سیستم، طراحی و مهندسی در خود دارد و مخاطب قطعا فرقش را با برو جلو تسلیم نشو موفق میشی، میفهمد. کما این که پربازدیدترین پست بلاگ تا به امروز هم همان راهنمای مبارزه با تنبلی بوده است.
دوم: حالا به عنوان یک هاردکور فن بهبود عملکرد شخصی میگویم که سیستمهایی که به بهبود عملکرد ما کمک میکنند خودشان نیاز به بهبود و تغییر در مرور زمان دارند. نیاز به نو شدن. برای همین هم احتمالا تا من زنده باشم و این بلاگ باشد هر چند ماه یکبار نسخهی جدیدی از این که چگونه کار و زندگی را مدیریت میکنم را خواهید خواند. این به معنی ناکارآمدی سیستمهای سابق نیست. زندگی پویاست و تغییر میکند و سیستمی که قرار است آن را بهبود بدهد هم نیاز به تغییر دارد. آدمی که روزی دوازده ساعت در محل کارش است نیاز به سیستم متفاوتی نسبت به ادمی دارد که از خانه کار میکند. آدمی که مادر یا همسرش به فکر غذایش هستند نیاز به زمان بیشتری دارد تا به مادر همسرش بپردازد به نسبت آدمی که خودش باید به فکر غذایش باشد و به همین منوال… . پس جنگ جنگ، تا پیروزی.
سوم: آقا ایلان ماسک میگوید انسانها را به چشم کامپیوتر میبیند. حتا فرزندانش را. حتا پا را فراتر میگذارد و میگوید حیات ما یک بوت لودر برای بارگیری حیات هوش دیجیتال است. بوت لودر همان سیستمی است که میرود از سخت افزار خواهش میکند که آقا همه آماده باشید سیستم عامل دارد میآید بالا. یعنی همه تاریخ ما و این عاشق شدنهایمان و همه بازی طبیعت بوده برای این که یک هوش مصنوعی که بیشتر از ما میفهمد را بسازیم. حالا اینها عقاید ماسک است و این که با عقاید مذهبی خاله فاطی نمیخواند بحث ما نیست. اما اگر ما این که انسان یک کامپیوتر است را قبول کنیم هر سیستم کامپیوتری نقاط ضعف خودش را دارد و به عبارتی قابلیت هک شدن دارد. سیستم انسان هم از این قاعده مستثنی نیست. ماهم هک میشویم و اتفاقا سادهتر از خیلی از سیستمهای کامپیوتری.
طبیعیت طی این قرنها از چهار هورمون اصلی برای کنترل رفتار ما استفاده کرده است. ما با یکی از آنها بیچاره میشویم و آن دوپامین است. دو پامین هورمون پاداش است. وقتی که دستاوردی بدست میآوریم دوپامین در بدن ما ترشح میشود و لذت میبریم. سالیان متمادی پاداش شکار و خیلی از چیزهای مشابه قبل از هرچیز دوپامین بوده است. بعدها با مواد مخدر توانستیم مقادیر بی رویه از این هورمون را در بدن افراد ترشح کنیم که خب باعث سرخوشی آنی میشد اما بعد چه؟ خب همه میدانیم.
حالا سالهای پس از اختراع انواع اقسام مواد بعد از این که دولتها به مبارزه با ان ها پرداختند، زرنگتر ها آزمایشگاه شیشه شان را تعطیل کردند و زاکربرگ شدند. هک سیستم بدن نه آنقدر که سیخ بسوزد ونه کباب، به بهای از دست رفتن تمرکز و توجه شما، تضمینی در اسکیل میلیارد نفری. هیچ دولتی هم نمیتواند به آنها گیر بدهد.
دور از جون شما، گلاب به رویتان این موبایلها قلادهاند. من خودم نانم از همین سوراخ در میآید ولی باور کنید قلاده است. بازیسازان روانشناس استخدام میکنند که مطمئن شوند، به اندازه کافی اپهایشان اعتیاد آورند. توجه شما ارزش دلاری دارد. این همان صنعتی بود که تبلیغات تلوزیونی را زنده نگه میداشت. هرچقدر بیشتر توجه بگیرند بیشتر پول درمیآورند. ماههای گذشته آنقدر این حرفها بیشتر زده شده است که دیگر گفتنش شبیه دیوانگی نباشد. موبایلها مشکل طراحی دارند. اپل در نسخه آخر سیستم عامل موبایلش بخشی را برای کنترل استفاده از موبایل به شکل بومی جاساز کرده است. این در ذهن من گام بزرگی است. یعنی قبول مشکل. یعنی ما چیزی ساختهایم که دارد در ابعادی که فکرش را نمیکردیم به دنیا ضرر میزند. حالا این حرفها را زیاد زده ام مهم نیست. حرفم چیز دیگری است.
بیاید خودمان خودمان را هک کنیم. در راستای پر کردن حساب بانکی خودمان، نه حساب بانکی زاکربرگ.
بین سیگاریها برای ترک معروف است که باید جایگزین پیدا کنید. حالا میتواند خودن چایی باشد، چوب شور باشد یا سیگار الکترونیکی. این داشتن جایگزین در ترک اعتیاد خیلی ایدهی همه جا خوابیدهای است. یعنی هر اعتیادی برای ترک نیاز به یک جایگزین دارد. قبلا دربارهی شکستن چرخهی عادت حرف زده ایم. آقای چارلز دوهیگ هم در کتاب قدرت عادت بیشتر از ما دراین باره حرف زده است. حالا برای ترک اعتیاد موبایل چه کنیم؟ نیاز به یک جایگزین داریم. چه چیزی؟ یک پست جامع دربارهی این که زندگی بدون موبایل چگونه است که بعدا مینویسم اما فعلا،
دفترچه دوپامین میخواهیم.
ساختار موبایل چگونه است؟ بیب دوپامین. فلش، دوپامین. تلگرام، دوپامین. حتما کسی در اینستا لایک کرده دوپامین. نوتفیکیشن توییتر آمد، دوپامین. دارید با عشق زندگیتان حرف میزنید، اوه بروم اینستا حتما در استوری فلانی دوپامین پخش میکنند و به همین ترتیب.
ما چه جایگزینی میتوانیم برای چنین منبع اعتیاد آوری پیدا کنیم؟ الکل؟ ها ها نه. یک طراحی سادهتر اما عملی تر.
در فیلم سوشال نتورک زاکربرگ میگفت که مردم از چیزی که دربارهی خودشان باشد خوششان میآید وبعد فیسبوک را ساخت. این که چیزی دربارهی خودمان باشد، نقطهی ابتدایی تحریک برای دوپامین است. کامنت ایسنتا بیشتر از لایک دوپامین دارد چون بیشتر دربارهی ماست.
آیا راه دیگری برای تحریک دوپامین هست؟ بله. به پایان رساندن کارها. به ما احساس خوبی میدهد. اما عموما ما کارها را طوری انجام نمیدهیم که به ما احساس خوبی بدهد. ما کارها را میگذاریم در ذهنمان تلنبار شود. شستن ظرفها. نوشتن پست، جواب دادن به ایمیل فلانی و … . بعد یکم تنبلی یا یک اتفاق پیش بینی نشده کافی است تا کارها سرزمان انجام نشوند.
و خب این انجام نشدن کارها همینجا تمام نمیشود. ما در نرم افزار یک مفهومی داریم با نام مموری لیک. نشت حافظه. تعریف ویکی پدیایی اش میشود وقتی که منابع حافظه کامپیوتر بعد از اشغال شدن آزاد نمیشود و صرف فرایندی میشود که دیگر نباید باشد. اتفاقا مموری لیک برای مغز هم رخ میدهد. وقتی که ما کاری را انجام نمیدهیم و میگذاریم که بماند. توی ذهنمان یک ترد مربوط به خودش را باز میگذارد و از منابع مغزمان مصرف میکند در حالی که ما باید بتوانیم روی کارهای دیگرمان تمرکز کنیم.
خب من برای حل همهی این مشکلات(در ابعاد شخصی) یک راه حل پیدا کرده ام. یک تکنولوژی بسیار جدید. دفترچه یادداشت کاغذی.
به این شکل:
یک دفترچه و خودکار از سوپری سر کوچه خریدم و شروع کردم به یادداشت کردن کارهایم. نه پروژه ها. تسک ها. راه انداختن بیزنس یک پروژه است، ثبت دامنه یک تسک. هر برگه را سه قسمت کردم.برای هر روز یک برگه.
در قسمت بالا تاریخ و روزهفته را مینویسم. در قسمت سمت راست کارهایی که عموما در شرکت انجام میدهم را نوشتم و در قسمت سمت چپ هم کارهایی که در خانه انجام میدهم را مینویسم. با یک مربع جلوی آن ها. برای چی؟ برای این که تیک بزنیم و دوپامین بگیریم.
بونس پوینت۱ : خلاقیت عضله دارد و باید تمرین کرد تا قوی شد. زندگی شلوغ نمیگذارد. آن فیلد ایده روز: برای این است که چند دقیقه ای در روز بگذارم روی این که ایدهی نسبتا جدیدی تولید کنم. مهم نیست احمقانه باشد مهم این است که عضله مغز تقویت شود. در پایان هرروز باشگاه بدن سازی به شما مدال نمیدهد. همه ایدهها قرار نیست به جایی برسند. مهم این است که خلاق بمانیم.
بونس پوینت ۲: کتاب خواندن را چانک چانک انجام میدهم. یعنی مینویسم مطالعه و آن تیکش تنها در حالتی میخورد که حداقل سی صفحه کتاب خوانده باشم. در روز تعطیل مثلا سه تا مطالعه تیک میزنم یعنی صد صفحه کتاب خوانده ام. نکته سی صفحه آن است که بیشتر از آن است که بدون تمرکز هم بشود خواند و کمتر از آن است که آدم را هنگام خواب آلودگی و دیگر چیزها خسته کند.
برگردیم به دفترچه. شما با ریز کردن تسک ها و نوشتن آنها دو تا لطف در حق مغزتان میکنید. لطف شماره یک این است که ترد های باز را میبندید و از مموری لیک جلوگیزی میکنید. مغز میداند که کاغذ هوای یکسری از چیزها را دارد و میتواند تمرکز کند روی کار در حال حاضرش.
و لطف شماره دو این است که خودتان را هک میکنید. تیک زدن تسک ها و انجام دادنشان باعث آزاد شدن دوپامین و حس خوب میشود. این بار شما دوپامین را با انجام کار مفید دریافت میکنید نه مصرف محتوای مبتذل. لذت بخش است، نگاه کردن به لیست تسکهای انجام شده در انتهای روز، هفته و ماه.
یک نکته ظریف هم این است که مهم نیست یک کار چقدر روتین یا ساده است. اگر برای شما کار است بنویسید. مثلا آب دادن به گلها ساده است. اما فراموش میشود و مغزرا اشغال میکند. وقتی شما این تسک را مینویسید و انجام میدهید، خیلی ساده تر به سراغ تسک های سخت تر میروید. یا مثلا برای من شام خیلی از اوقات یک تسک جدی است. چون ایجاد کردن و خودنش زمان قابل ملاحظه ای میبرد. یا گاهیحتا فیلم نگاه کردن. نتیجتا تسک های ساده را هم بنویسید و سریع تیک بزنید و دوپامین بگیرید، این شما را درگیر بازی انجام دادن تسک ها میکند و خب انجام دادن کارهای سخت ساده تر میشود.
گاهی یک خواندن یک مقاله میشود تسک. گاهی نوشتن یک پست هم میشود یک تسک. باید نوشت و انجام داد.
نکتهی خوب دیگری که این دفترچه دارد این است که یک هیستوری منظم از روزهایتان ایجاد میشود بعد از مدتی. که میتوانید به آن رجوع کنید و این فوق العاده به ذهن شما نظم میدهد. به عنوان مثال، چند روز پیش پیامک آمد که شما وارد محدودهی طرح ترافیک شدهاید در تاریخ فلان. گفتم الله اکبر. من ؟ طرح ترافیک؟ شیب؟ به آن روز که برگشتم در لیست تسکها روزرا تقریبا کامل یادم آمد.و این که آیا رفته ام توی طرح یا نه.
این نظم شما را جلو میاندازد. آدمها به شکل جنون آوری نا متمرکز و نا منظم شده اند. در چنین شرایطی هیچ کار با ارزشی ایجاد یا تولید نمیشود. فقط و فقط اگر کمی نظم به زندگیمان بدهیم و بازهی تمرکزمان کمی از ماهی قرمزهای تنگ بیشتر باشد، احتمالا مزیت رقابتی بزرگی با بخش خوبی از آدم ها خواهیم داشت.
فعلا همین.
پی نوشت: اگر حس کردید که این متن بدرد کسی میخورد، از به اشتراک گذاشتنش دریغ نکنید.
به نظرم حتی میشه برای ترک یه عادت بد هم یک تسک تعریف کرد. مثلا من نوعی اگر بخوام بعضی از کارهایی که انجام نمیدم و تنبلی می کنم رو انجام بدم می تونم یه تسک تعریف کنم برای اینکه فقط نیم ساعت روی اون کار وقت بذارم. به تدریج مشکل انجام ندادن اون کار حل میشه.
در مورد اینکه کارهای ساده و روتین رو هم تسک بگیریم واقعا موافقم. البته مصادیقش برای افراد مختلف فرق داره. ولی من بنا به دلایلی نیاز دارم روی بعضی از کارهای علمی وقت بذارم که اولویتم نبوده. مثلا سه ساعت رو یه کار خاص میذارم ولی چون اولویتم نبوده در نهایت خودم رو سرزنش می کنم و به جای دوپامین یه چیز دیگه توی مغزم ترشح میشه 😀
سلام. من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم؛ من چند وقت پیش از روشی مشابه این روشی که شما نوشتید برای برنامهریزی استفاده کردم، به نظرم دو نکته وجود دارد که باید به آنها توجه کرد:
– کارهایی که برای انجام لیست میکنیم پیشنیاز نداشته باشد، یعنی اگر قرار است کار شماره یک را انجام بدهم که لازمهی انجامش کار شماره دو هست، باید اول انجام کار شماره دو را در اولویت بگذارم.
– اثرات جانبی (side effect) کارها روی هم را در نظر بگیریم.
سلام صدرا کجا بودی
چرا اینقدر دیر مطلب می ذاری
من دیوونه نوشته هات و ادبیات خاص ات هستم.
ارادت.ارادت.ارادت.
حسین
اگر کسی وسواس خاصی برای زیبایی این دفترچه داره، احتمالا قالب آمادهی متمم هم گزینهی خوبی برای پرینت گرفتن باشه.
https://motamem.org/برنامه-ریزی-روزانه/
هرچند برای خودم یکم overkill هستش
سلام بابت مطالب مفیدوکاربردیتون ممنونم خیلی انگیزه بخش هستند
یکی دو ماهی هست دنبالت میکنم صدرا عزیز 🙂
من تجربه باز بودن ترد ها زیاد و نداشتن فکوس و همین طور مموری لیک را داشتم یه جورایی هم تلاش کردم بعد که بتونم در پروسس های یک روز الویت بندی کنم و در نهایت به روش زیر رسیدم .
آیزنهاور یه روشی داره به نام ماتریس آیزنهاور که در اون کار ها به ۴ روش تقسیم بندی میشوند
کار های مهم و فوری
کار های مهم و غیر فوری
کار های غیر مهم و فوری
کارهای غیر مهم و غیر فوری
وقتی کاری فوری و مهم هستند مهم ترین کار هایی هستند که در الویت هستن و کار های غیر مهم و غیر فوری کار هایی هستند که میتوانیم در لیست کار ها به اخرین کار ها در صورت اضافه داشتن زمان انجام دهیم .
اصل موضوع رو این جا خوندم .
https://bit.ly/2PLw0GN
سلام.
پیرو این داستان دوپامین و پست تو، مدتی ه که دارم از نرم افزار wunderlist استفاده میکنم که مطمئنم خودت بهتر از من میشناسیش. از کارهای مهم محل کار تا کارهای پیش پا افتاده مثل تماس با دوستان را (که قابلیت دسته بندی داره) توش مینویسم. خوبی ش هم اینه که قابلیت یکپارچه سایزی داره و وقتی تو سرویس به سمت خونه کاری به ذهنت میرسه و مینویسی فردا صبح رو دستکتاپت هم اون task رو داری…
اما مهمترین قابلیتش در راستای دوپامین آزاد کردن موقعی هست که کار رو انجام میدی و تیک done رو میزنی، وقتی صدای دینگگ اومد قشنگ دوپامین رو تو سرت احساس میکنی 🙂
. راستی چون ما تو محل کارمون باید گزارش های متفاوتی هم از کارهامون بدیم از قابلیت هاش مهم ش اینه که بعد شش ماه خیلی کارهایی رو که انجام دادی و خودتم خبر نداری تو لیست انجام شده هات نگه داشته شده و خوب از نظر حرفهای نقطه قوت حساب میشه…
شخصا توی کامپیوتر با اکسل و هزار جور برنامه دیگه برنامه ریزی میکردم به دلایلی نا موفق بود درگیر کار میشدم و کلا یادم میرفت تیک بزنم و…
الان بولت ژورنال درست کردم البته بولت ژورنالها رو معمولا انقدر تزیین میکنن که خودش وقت گیره اما سخت نگرفتم و ساده فقط با یه خودکار و دفتر اهداف هفتگی، کارهای روزانه، هیبت ترکر و اسلیپ ترکر یه سری بخش دیگه جدول بندی کردم و همیشه باهامه و جلوی چشمه تا یادم بمونه تیک های کارامو بزنم و پیشرفت خودم رو ببینم
بولت ژورنال هم راه مناسبی برای برنامه ریزیه.
آقا صدرا :
آنقدر متن خوب بود که می تونم بگم که تمام اهدافی که در فصل اول و دوم کتاب “از شنبه”(محمدپیام بهرام پور) توی این مقاله اوردی.
یا علی
مل رابینز ۵ تا عادت داره واسه اینکه صبح رو بهتر شروع کنیم
یکیش اینه که میگه کارهاتون رو توی یه دفترچه بنویسید البته از شب قبل، قبل از اینکه بخوابید. دیگه صبح که بیدار شدین میدونید که چ کارهایی رو باید انجام بدین و از همه مهتر واسه بیدار شدن انگیزه دارید
نمیدونم که چرا با اینکه آدمی نیستم که قلاده های شبکه های اجتماعی و دنیای مدرن خیلی سفت به گردنم بسته شده باشند اما انگار مغزم دوست نداره بهش اجبار کنم که حتما باید اینکارو انجام بدی… فکر میکنم دلیلش اینه که از اول لوس بارش آوردم(یا آوردن !! ) ولی خب یه ماهی میشه که دارم با یکی از اپ ها(todoist) واسه خودم تسک مشخص میکنم و کم کم دارم به خودم نظم میدم ولی با این ایده موافقم که کاغذ بهتره و احتمالا اپ رو میزارم کنار و میرم سراغ دوست سنتی قدیمی یعنی کاغذ!
ممنونم بخاطر مطلب خوب و مفیدی که نوشتی
یکی از وظایف مغز اینه که کاری بکنه که انرژی کمتری توسط بدن مصرف بشه و این طبیعی هست و اگر حواسمون نباشه به مرور به تنبلی رو میاریم.
سلام
با تمام مزایایی که برای استفاده از دفترچه نوشتی و همه ش هم درسته, یه نکته رو نباید فراموش کنی… این که نوشتن تسک ها به مرور زمان باعث میشه مغز عادت کنه به اینکه کاغذ هست و کمتر به خودش زحمت بده که تسک ها رو توی حافظه نگه داره. این موضوع خیلی مهمه و در دراز مدت باعث تضعیف حافظه میشه. اتفاقا یکی از کارهایی که متخصصین توصیه می کنند انجام بدیم برای جلوگیری از زوال حافظه در سن بالاتر, اینه که کمتر به نوشته ها اتکا کنیم و همش مغز رو مجبور کنیم که حفظ بکنه, ذخیره و بازیابی بکنه… مثلا شماره تلفن ها رو یا لیست خرید رو یا لیست تسک های روزانه رو…
خب به نظرم باید راهی بین این دوتا پیدا کنیم که از خوبی های هر دو استفاده ببریم.
ممنون از مطلبت
الان بنظرم باید بیخیال این بشیم
خوشبختانه گوشیم خراب شد ( این ۵ امین گوشی هوشمندی بود که خراب میشه )
یعنی تو اعماق مغزم یه قسمتی بهم میگه قسم میخورم دیگه گوشی نخرم !!!!
الان با خیالت راحت دارم به زندگی ادامه میدم با یه گوشی ساده ی N73
از دنیا هم در حد ورزش ۳ + گیمفا خبر دارم
انگار فصل دوم زندگی شروع شده ، تو روزم وقت اضافه چند ده برابر شده
میشه از بهترین ابزار های موجود به Notion اشاره کرد
صدرای عزیز
سلام
خیلی خیلی خوشحال شدم که مطلبی از شما منتشر شد که قبلاً اون رو انجام میدادم، هنوز هم البته انجام میدم و برای همین تصمیم گرفتم چند موضوع رو با هم مرور کنیم.
من از مدتها پیش عادت نوشتن تسکهای روزانه رو دارم. یک وقتهایی خوب هست و یک وقت هایی بد. چه وقتهایی خوب هست، وقتهایی که یک فکر یا ایده یا هر چیزی به ذهنم میرسه و ذهن رو درگیر میکنه، مینویسی و تمام، به قول خودت میسپاریش به گاربیج کالکتور. اما بدیش چیه؟ بذار در مورد بدیش بیشتر بگم و نکاتی که به نظرم تو بهش اشاره نکردی:
۱- فقط وقتی رو تصور کن که یک کار رو (یا چند تسک رو) انجام ندادی، مهم هم نبوده، اما انجام ندادی. چه اتفاقی میفته؟ هرمون سرکوفت به خود داریم؟
۲- نوشتن تسکهای ساده باعث میشه تعداد تسک ها زیاد و گیج کننده بشه، در حالت عادی روزی ۲۵ الی ۳۰ تسک برای انجام دادن دارم، در روزهای کاری تعداد تسک ها به ۴۰ میرسه، اما نوشتن کارهای ریز باعث میشه تعداد تسک ها از این هم بیشتر بشه. میدونم که به فرد و کارش هم بستگی داره ولی برای من این طور بوده.
۳- تجربه به من ثابت کرده که در برنامه ریزی، تنها و تنها از یک شیوه برای مدیریت زمان استفاده کنم، توی کامنتها انواع و اقسام نرم افزارها و آپ ها را دیدم که معرفی کردند، یکی و فقط یکی کافی است. موقع پرش از یک آپ به آپ دیگر، یا استفاده همزمان از دو آپ و در حالت خیلی عادی سوئیچ کردن از روش برنامهریزی به روشی دیگر، باعث انجام ندادن تسک ها برای من شده.
۴- استفاده از دفتر و نوشتن مزایا و معایب خودش رو داره، بزرگترین عیب همونی هست که گفتی، آرشیو. هر سال دو دفتر دارم، شش ماهه اول و شش ماهه دوم، تموم میشه و بعد از یک سال به فکر سر به نیست کردنشون میافتم. اما استفاده از نرم افزارها این طور نیست، هم تمییز تره و هم آرشیو طولانی تری داره. عیب بعدیاش هم اینه خیلی شلوغ و درهم میشه گاهی، توی نرم افزار صد تا تسک بنویس و مدیریت کن، ولی توی دفتر به اندازه کاغذ محدودی، خط خوردگی و بدخطی و عجله و غیره غیره، باعث میشه از تماشای دفتر هم لذت نبری، کارهای مخالف دوپامین. اما خوبی هایی هم داره، برای من که گوشی پین دار هست و رسیدن به یک آپ چند ثانیه طول میکشه، دفتر در دسترستر است. حالا خود دانید.
۵- تمام موارد بالا تجربه شخصی من بود و قرار نیست روی همه جواب بده، فقط گفتم که شاید یک جایی به کار کسی بیاد، به هر حال یک فرمول در مورد همه صادق نیست و مطمئناً راههای رسیدن به خدا به عدد آدمهای روی زمین هست.
موفق باشید
تازه وبلاگتونو پیدا کردم و تقریبا همشو خوندم. ممنون بابت اطلاعات مفیدتون. موفق باشید:))
چه جالب تاحالا از این دید به خلاقیت نگاه نکرده بودم. خلاقیت عضله دارد باید تمرین کرد تا قوی شود
جالبه.مدتی بود شروع به نوشتن کار هام کرده بودم .متوجه بودم که حس خوبی میده ولی توضیحت راجب عملکرد مغز و مقایسه اش با کامپیوتر جالب بود
سلام
“آدمی که مادر یا همسرش به فکر غذایش هستند نیاز به زمان بیشتری دارد تا به مادر همسرش بپردازد به نسبت آدمی که خودش باید به فکر غذایش باشد و به همین منوال… .” این جملهاتون رو واقعا نفهمیدم، آدمی که مادر یا همسرش غذایش را آماده میکند باید بیشتر به مادرِ همسرش بپردازد؟ 🙂 چرا؟
دوم هم این که نهتنها خاله فاطی با آقای ماسک موافق نیست که دانشمندان علوم شناختی هم چندان موافق با یکی کردنِ مغز انسان با کامپیوتر یا ماشین نیستند. چون برخلاف کامپیوتر در مغز انسان سخت افزار از نرم افزار تاثیر پذیری داره.
بعد هم این که با اون قسمتی که گفتید کارهای ساده رو هم بنویسیم هم موافقم و هم مخالف، چون تجربه نشون داده که اگه کاری زیر پنج دقیقه وقت میبره همون موقع انجامش بده و بارِ اضافه برا خودت درست نکن، مثل آب دادن به گلها ولی خب نوشتن تسکی مثل فیلم دیدن خوبه.
در ادامه هم 🙂 به هر کسی که کامنتم رو میخونه پیشنهاد میکنم این کلید واژهها رو سرچ کنه:
bullet journal / habit tracker
در پایان هم ممنون از پست:)
سلام آقای علی آبادی. خدا قوت. چقدر برایم جالب و دلنشین بود حرفهایتان. و چقدر دلم خواست که باشما حرف بزنم. خیلی خیلی حرف بزنم. در باره تنبلی و اهمالکاری و نظم شخصی و و و و و……..
راستی از کلمات انگلیسی یا تخصصی توی متنهاتون خیلی استفاده میکنید. چقدر خوبه اصل انگلیسی رو هم کنارش بنویسید تا بیسوادی مثل من هم بتونه درست تلفظ کنه و هم معنیشو بفهمه
حدود یک سال هست که هر هفته برای چک کردن وبلاگت و مطالب زیبایی که مینویسی به اینجا سر میزنم. یاد گرفتن از پسر جوانی مثل تو(حدودا ۱۰ سال من پیرترم!) ذوق زیادی داره برام. لطفا همینجور به نوشتن ادامه بده. پاینده و موفق باشی صدرا
من پلن بوک پاپکو رو خریدم قبلا هم هم روی کاغذ تست کردم هم اپ
واقعا کاربردیه و وقتی لیست رو می نویسم دیگه فراموش نمیکنم
منتهی چند تا بدی داره
اول اینکه هر روز اینکار رو نمیکنم. نمیدونم چرا؟ ولی نمیکنم…حالا یه روز یادم میره یه روز تنبلیه.
دوم اینکه وقتی یه تسک رو می نویسم ولی نمیرسم انجام بدم خیلی اعصابم به هم می ریزه
این مطلب خودت و کامنت هات باعث شد من با دو تا کتاب آشنا بشم و برم از سایت نوار صوتیش رو بگیرم که توی ماشین گوش کنم.
۱-قدرت عادت اثر چارلز داهیگ
۲-از شنبه اثر محمد پیام بهرام پور
سلام
نوشته هات عالی هستن و به درد بخور
اینقدر به درد بخور که باید روش وقت بگذارم و تا آخر بخونم
فقط یک مطلبی دوست عزیز و اون اینکه لطف کن کلمات انگلیسی که به فارسی مینویسی انگلیسیش رو هم داخل پرانتز بذار که خوندن متن راحتتر بشه (مثل self help)
پیوند دادن انجام کار و ترشح دوپامین ایده جالبی بود. و اینکه تولید این دوپامین در زمان زیادی از روز دست خودمان است و به عوامل بیرونی کمتر ارتباط دارد.
دوست عزیز خوب مینویسی ولی واژه های انگلیسی نامتداول خیلی استفاده میکنی. باعث میشه فهم مطلب سخت بشه. یه فکری برای یافتن واژه های معادل فارسی بکن.
[…] براتون توضیح دادم استفاده میکنم. به طور خاص: اینجا و اینجا. طبیعتا دقیقا همین روشها نیستند و تکامل پیدا کردند، […]
[…] ۴-دفترچهی دوپامین: راهنمای نظم شخصی […]
به پایان رسوندن کارا واقعا حس متفاوتیه و هیچ چیز دیگری این حس خوبو به ما نمیده.
سلام صدرا جان
من یه سالی هست مقالات و طرز فکرت رو دنبال میکنم.
به حق که مقالات کاربردی و مفیدی رو منتشر میکنی
ممنونم ازت که هستی 🙂
امیدوارم با پاسخ دادن به این کامنت، باعثِ افزایشِ دوپامینم بشی :))
طرز نگاهت برام خیلی جالب و تاثیرگذار بود….مرسی که هستی
همیشه دنبالت میکنیم خوش فکر
[…] در موردش چندین جا و چندین بار (+ و + و + )هم نوشتهم. در واقع پربازدیدترین نوشته های این […]