این متن دربارهی تکنیک پومودورو یا فن پومودورو نوشته شده است. و این جمله صرفا برای موتورهای جستجو نوشته شدهاست چرا که ظاهرا علاقهی زیادی به آمدن کلمهی کلیدی در ابتدای متن دارند، راههای زیادی برای جادادن چنین متونی در ابتدای مقاله وجود دارد اما با روحیهی نویسندهی من سازگار نیست. لطفا بخاطر مطرح کردن مستقیم این موضوع من را ببخشید و ادامهی مقاله دربارهی تکنیک پومودورو و روشهای من برای مبارزه با تنبلی را بخوانید.
من آدم تنبلی هستم، خیلی تنبل. گاهی که به زندگیم فکر میکنم تعجب میکنم که چطور با این حجم از تنبلی توانستهام به اینجا برسم. منظورم از اینجا دستاورد یا موقعیت خاصی نیست(فقط سایکوپتهای خودشیفته از خودشان در وبلاگشان تعریف میکنند، سایکوپت خودشیفته نباشید)، منظورم از اینجا، رسیدن به این سن و هنوز زنده ماندن است:). اجازه بدهید با هم چراغی به اعماق چاه تنبلی صاحب این دامنه بیاندازیم.
فرویدی اگر نگاه کنیم، بزرگترین پیشران بشر، قوهی فیلترچی پسند آن است و هر آنچه که ما انجام میدهیم خودآگاه یا ناخودآگاه به همان بُعد پایین شکمیمان برمیگردد. تا اینجا اوکی. حرف جدیدی نیست. حالا پسرهای وبلاگ گوششان را جلو بیاروند: ظاهرا آن قسمت از گونهی بشر که از ما لطیفتر هستند، بعد از چهره، شانهها یا حتا قبل از آنها به کفشهایمان نگاه میکنند. از اهمیت فرست ایمپرشن هم که دیگر نگویم. حالا این که ریشهی تکاملی آن چیست را نمیدانم(برفرض که داشته باشد) ولی این را بدون فکت چک از من بپذیرید. اصلا میتوانید یکی از آنها را که در دسترستان هست را بیابید و از او بپرسید و از این به بعد بیشتر هوای کفشهایتان را داشته باشید. خب با علم به موضوع بالا و این که نگارنده هم انسان است، این وضع کفش های من است در تقریبا تمام روزهای سال:
یک ریاضی ساده دارد، با کفش های زیبا و تمیز جامعهی هدف هر پسر بیست درصد بزرگتر میشود، اما تنبلی به من اجازه نمیدهد این کاررا انجام بدهم.و این تازه برخورد من با انگیزاننده ترین موضوع زندگی ست، میتوانید حدس بزنید در قسمت های دیگر زندگی که مشخصا انگیزه کمتری دارم اوضاع میتواند چگونه بشود.
خب، تا اینجا ما به درجهای از خودآگاهی رسیدهایم و مشکل را میدانیم. من یک انسان تنبل هستم. اما آیا “من یک انسان تنبل هستم” کمکی به پیدا کردن راه حل میکند؟ نه پس صورت مسئلهی خوبی نیست.با توسل به آقا انیشیتن که میگوید، تعریف درست مسئله نصف راه حل است، صورت مسئله را بازتعریف میکنیم.
تنبلی یا به تعویق اندازی(procrastination)
واژهی تنبلی را دوست ندارم، چون معنایش را نمیفهمم. یعنی جبریگری به نظرم میآید. یک نفر میگوید من تنبلم و راه حل؟ اصلا راه حلی به نظر نمیرسد جز این که بگوییم تنبل نباش.که خب خسته نباشیم. واژهی بهتری که برای توصیف این موضوع میشناسم به تعویق اندازی است. تیم اوربان یک تدتاک دربارهی آن دارد که توصیه میکنم ببینید.
در ذهن یک به تعویق انداز چه میگذرد؟ فرض کنید الان ساعت ۱۲ بعد از ظهر یک روز تعطیل است و من فردا ساعت هشت صبح امتحانی دارم که میدانم برای رسیدن به نتیجه مورد نظر در آن نیاز به سه ساعت مطالعه دارم. منطقی است که در بازههای زمانی یک ساعته و با استراحتی منطقی این سه ساعت مطالعه را انجام دهم. مثلا اولی ساعت یک ظهر. دومی پنج بعد از ظهر. ساعت آخر بعد از ساعت ده شب. اما چه اتفاقی می افتد؟ ساعت یک قصد دارم شروع کنم که بخوانم، جزوه را باز میکنم، ناگهان یادم میآید که جواب ایمیل یکی از خوانندگان وبلاگ را ندادهام. نیم ساعت را صرف مفصل ترین جواب ممکن میکنم. بعد از آن میروم سراغ جزوه احساس میکنم قندم پایین است، نوشیدنی درست میکنم (مثلا قهوه) یک ربع، بعد برمیگردم به اتاق. دسکتاپ روشن است و یادم میآید که میخواستم در مورد سلولهای خورشیدی مطلبی را بدانم. مینشینم. ساعت دو گرسنهام میشود(فرضا در ماه دیگری هستیم:) ) ناهار میخورم ساعت سه. و به همین منوال تا چهار صبح فردا(دقیقا سه ساعت مانده به امتحان من هنوز چیزی نخواندهام) تا چهار صبح فردا حتا ممکن است کتاب بخوانم، بنویسم، کد بزنم اما وقتی همه این ها فرار از کار اصلی هستند نوعی از به تعویق اندازی هستند.
در سه ساعت آخر دیگر هراس برم میدارد وشروع به مطالعه میکنم. در امتحان هم به نتیجه میرسم(کما که این برنامه همه دوران تحصیلم بوده است) اما به جان کندن.
اگر نتیجه گرایانه نگاه کنیم، در مواردی مثل امتحان یا تحویل پروژه که ددلاینهای محکمی دارند، میتوانم گلیمم را از آب بیرون بکشم، اما وقتی نوبت به کارهایی میرسد که ددلاین محکمی ندارند، مثل یادگیری یک فریم ورک یا انجام یک پروژهی شخصی ممکن است تا ابد آن را به تاخیر بیاندازم.
بلای خانمان سوزیست که خدا آن را نصیب کسی نکند.
ریشه یابی
اینجا هرچه بگویم اضافه گویی است. بخش بزرگی از به تعویق اندازی ثمرهی چیزی است که به آن اراده میگوییم. اراده هم مثل تنبلی برای من در گروه واژگان بی معنا قرار دارد. به نظرم اراده را دو عنصر تشکیل دادهاند انگیزه و عادات. بخش انگیزه که متخصصان بازاری خودش را دارد و در آن ورود نمیکنم اما برای عادت باید یک پرونده طولانی بنویسم که هی آن را به تعویق میاندازم.
چرخهی عادت به شکل خیلی خیلی خیلی خلاصه این چنین است:
کل داستان این است که شما باید یک نشانه (ماشه یا هرچی) ببینید و تحریک شوید برای انجام کاری(یک کار ثابت) که در انتهای آن پاداش میگیرید. مثل همین موش داستان بالا.
برای اطلاعات بیشتر میتوانید کتاب قدرت عادت چارلز داهیگ را در این رابطه بخوانید.به دوستان نزدیکم زیاد توصیه کردهام و خودم هم شاید بیشتر از چهار بار آن را خواندهام. از جمله نان فیکشن هایی است که زندگیم را تغییر داده اند.
نحوهی شکل گیری عادت را باز نمیکنم به این امید که بعدا مفصل تر به آن بپردازیم.
در پرانتز:عادات خیلی بیشتر از آنچه که فکر میکنیم شانسی شکل میگیرند و وابسته به محیطند. نتیجتا در مورد شخصی که به شکل دیفالت عادات بدی دارد قضاوت اخلاقی خاصی نمیکنم همانطور که مثلا فوتبالیستی که از هفت سالگی شبها را در لاماسیا خوابیدهاست را نمیتوان بابت موفقیتش مورد ستایش زیادی قرارداد(مثلا در قیاس با یک فوتبالیست ایرانی که مثلا به اروپا میرسد). پس محیط و حتا ژنتیک نقش محوری در شکل گیری عادات دارد. به نظرم آنچه لایق ستایش است این است که عادات خود را بشناسیم و بدهایشان را تغییر بدهیم.
ساختن و تغییر عادات موثر ترین راه برای مقابله با به تعویق اندازی است. چرا؟
هدفمندی و زندگی هدفمند محصول نئوکورتکسمان است. یعنی یک سگ یا کورکودیل نمیتوانند اهداف بلندمدت برای آینده کاری خود تعریف کنند. یا تصمیم بگیرند بازدید کنندگان وبلاگشان را دوبرابر کنند. پس برای آن ها به تعویق انداختن هم معنی ندارد. گرسنه شوند میخورند و الی آخر.
به تعویق اندازی دقیقا محصول تمدن است. محصول مغز پیشرفتهمان. یعنی شما یک هدف دارید و بعد آن را به تعویق میاندازید. این یعنی به تعویق اندازی محصول نئو کورتکس است. اما عادات. امان از عادات.
عادت محصول لایههای پایین تر مغز است. لایههای پایین مغز ما همان مغزیست که در موشها و مارمولکها وجود دارد. برای همین است که میتوانیم حیوانات را شرطی کنیم وبرایشان عادت بسازیم. متوجه شدید چه شد؟ ما یک مشکل داریم در سطوح نزدیک به کاربر(آن بالامالاها در سطح یوزراینترفیس) و یک راه حل در سطوح نزدیک به سخت افزار.
(پرانتز: حرف های بالا صد البته مبنای علمی ندارد. ظاهرا دلیل تکاملی به تعویق اندازی ناتوانی مغز ما در ارزش گذاری درست روی پاداشهای فوری و پاداشهای با تاخیر است. یعنی مغز میداند اگر من این شکلات را بخورم دوسال دیگر چاق میشوم و هزینههای وحشتناک برایم دارد. اما نمیتواند بین هزینه وحشتناک دوسال بعد و دوپامین حاصل از خوردن این شکلات در دو دقیقه بعد ارزش گذاری منطقی انجام دهد به همین دلیل ما هدف های بلند مدتمان را به لذتهای فوری میبازیم و به همین علت است که هر انسانی کم و بیش با این مشکل دست و پنجه نرم میکند)
خب راه حل؟
تکنیک پومودورو یا فن پومودورو چیست؟
پومودورو اسم یک سس ایتالیایی است که ظاهرا درست کردنش ۲۵ دقیقه طول میکشد. اما امروز بیشتر به عنوان یه روش برای بهره برداری آن را میشناسیم. کل قضیه این است:
۱ـیک تسک را بردارید یا مشخص کنید.
۲- یک ساعت را برای ۲۵ دقیقه کوک کنید.
۳ـ در این بیست و پنج دقیقه کاملا روی تسک تمرکز کنید و هیچ کار دیگری انجام ندهید. از عوامل حواس پرتی دور شوید.
۴-بعد از بیست و پنج دقیقه، پنج دقیقه استراحت کنید، جواب تلفن بدهید و باز برگردید برای بیست و پنج دقیقه بعدی.
۵- بعد از سه یا چهار پومودورو یک استراحت طولانی تر به خودتان بدهید.
خب به نظر من مزایای زیادی همراه با این روش هست. یکی این که از burnout یا به فنا رفتن در اثر کار پیوسته جلوگیری میکند. مثلا گاهی که در وبلاگ بدون پومودورو شروع به نوشتن میکنم، بعد از سه ساعت انسانی از پای میز بلند میشود که فرق زیادی با یک زامبی که فقط میتواند غذا بخورد و بخوابد ندارد. استراحت های کوتاه کمک میکند، مغز فرصت بازیابی داشته باشد. فقط از یک حدی نباید حواس پرت کن تر باشد.
مزیت دیگر آن را در آخر توضیح میدهم.
دانلود اپلیکیشنهای تکنیک پومودورو
اپهای پومودورو سنج زیادی وجود دارد اما اپهایی که خودم شخصا استفاده میکنم را اینجا میآورم.
در لینوکس با فاصلهی زیاد پومودان اپ (pomoDoneApp) بهترین اپ موجود است(رایگان).نسخهی ویندوز و اندروید هم دارد و با سرویس های زیادی هم سینک میشود. از جمله واندرلیست و …
زمانی که برای کارهای گرافیکی به ویندوز میروم هم از فکوس بوستر استفاده میکنم، تقریبا رایگان است. یک خاطرهی جالب که از این اپ دارم حدودا یک سال قبل، در یک ماه حدود ۲۱۰ پومودورو با این اپ ثبت کردم و در انتهای ماه یک ایمیل از طرف استارتاپ کوچکشان رسید که عضویت من را به پرو ارتقا دادند. میتوانید فرض کنید برای یک انسان تنبل چقدر خوشحال کننده است که دیگران تلاشش را ببیند:)).
در اندروید هم که الی ماشاا… اپ ریخته است، هرچند توصیه میکنم با موبایل پومودورو نگیرید(چرا که زمان پومودورو بهتر از عوامل حواس پرت کن را از خودتان دور کنید) در اندروید من اپ کلیرفوکوس را استفاده میکنم. ساده و سرراست است.
اگر هم جز چهاردرصدیهای زالو صفتی هستید که آیفون دارند، بروید به همان سرمایهداری بگویید مشکلتان را حل کند(جدا از شوخی آیفون ندارم و خودتان زحمتش را بکشید).
زنجیره عادت ساینفیلد چیست؟
خلاصه داستان این است که ظاهرا یک کمدینی وجود دارد به اسم آقای جری ساینفیلد، و یک تکنیک بهره وری دارد و آن این است:
یک کار فوق العاده کوچک در حد ده دقیقه تا یک ربع را برای روزتان انتخاب کنید. مثلا آقای ساینفیلد نوشتن جوک را انتخاب کرده است. شما میتوانید نرمش یا یادگیری لغات زبان جدید را انتخاب کنید. یک تقویم بزرگ (ترجیحا از تمام سال) را چاپ کنید.آن را روی دیوار قرار دهید. هرروز که آن تسک کوتاه را انجام دادید، یک ضربدر بزرگ روی آن بزنید.
به گفتهی آقای ساینفیلد باید همهی تلاشتان را بکنید که زنجیره پاره نشود و این زمانهای کم در آخر سال تبدیل به یک پیشرفت بزرگ میشوند. خب من کشتی زیادی با این روش گرفتهام و چند پیشنهاد دارم برای بهتر اجرا کردن آن.
حتا اگر تسکی که برای هر روز مشخص میکنید کمتر از یک پومودورو(۲۵ دقیقه) باشد بازهم این که انتظار داشته باشیم زنجیره پاره نشود، کمی آرمان گرایانه است. شما ساده ترین تسک ممکن را در نظر بگیرید، مثلا حفظ ده لغت در روز به مدت یک ربع ساعت. کاملا ممکن است روزهایی باشد که شما بیمار شوید یا اصلا نتوانید در خانه باشید یا حتا ده دقیقه تمرکز نداشته باشید، یا در روابطتان به مشکل بخورید و هزاران قوی سیاه پیشبینی نشده دیگر و زنجیره پاره شود. هرچقدر تسک سخت تر باشد این احتمال بیشتر است.
تبصرهی معقولی که به نظرم میشود به زنجیره آقای ساینفیلد زد این است که برای خودمان استراحت در نظر بگیریم. یعنی اگر در سال ۵۲ روز تعطیلی داریم همانقدر یا حداقل نصف آن را بگذاریم برای روزهای پیشبینی نشده. در آن روزها بازهم ضربدر میزنیم که زنجیره پاره نشود اما با یک رنگ دیگر و میگوییم امروز مثلا بیمار شدم. بدیهی است که باید یک عدد معقول و حساب شده باشد. برای یک سال به نظرم ۳۰ روز عدد معقولی باشد.
با این تبصره دیگراگر اتفاقی روزی نتوانستیم تسک را انجام دهیم، نا امید نمیشویم و میتوانیم ادامه بدهیم.
تکنیک علی آبادی کتول چیست؟(پروژه لاگ و تکنیک پومودورو)
آخر فامیل من کتول ندارد، آن را برای شوخی نوشتم. بگذارید روش شخصیم را توضیح بدهم.
در اهمیت ثبت کردن فعالیتها زیاد گفته شده است، پروژهی لاگ ابتدا قرار بود تایم لاینی باشد که من بدانم در هر هفته چه کتابی میخوانم و چه چیز جدیدی یاد میگیرم. یک ساب وبلاگ بود خیلی دستی وسنتی. یعنی فعالیتهایم را ترک کنم تا بدانم چقدر پیشرفت داشتهام و چقدر پسرفت و به نظرم مناسب هم بود. تاثیر زیادی گذاشت، بعد از گذشت زمان تصمیم گرفتم که کل روشی که برای بهره وری دارم را در قالب پروژهی لاگ و آنلاین اجرا کنم. ابتدا ببینیم روش من چیست؟
برای هر ماه یک جدول سی روزه پرینت میگیرم. به ازای هر پومودورو کاری که در روز انجام میدهم، با ماژیک یک علامت روی آن میزنم. نارنجی ها بیشتر برای یادگیریهای فنی است و زردها یادگیری زبان. به این شکل میدانم هرروز به شکل مفید چقدر کار کردهام و جدول به شکل عمودی هم خود به خود تبدیل به یک زنجیرهی ساینفیلد میشود که سعی میکنم از هر تسک حداقل یک پومودورو در روز انجام دهم , وزنجیره را پاره نکنم.
حالا پروژهی لاگ همین است. (از نظر فنی چیز خاصی نیست، یک صفحه استاتیک است که رو به یک گوگل شیتس باز میشود). مطالبی که یاد میگیرم را هم در اینجا ذخیره میکنم. کتاب هایی که در هر سال میخوانم را هم به لطف ویجت های کاستومایز پذیر گودریدز میتوانید اینجا ببینید. و حالا چند نکته:
یک: در چرخهی عادت ما موضوع مهمی به نام پاداش داریم. آن زدن علامت نارنجی (شبیه به علامت نارنجی رنگ نوتفیکیشن اینستاگرام) خودش یک پاداش درونی ایجاد میکند. یک دوپامین حداقلی همراه این فرایند هست. بعد از کلی سروکله زدن با فرایند ساخت عادت میگویم که برای عادت ساختن دنبال پاداش های اکسترنال بیرونی نباشید. پاداشهای اینترنال درونی ماندگاری بالاتری دارند، عمیق ترند و صد البته کم هزینه تر.
دو: پاداش اینترنال دوم در روش علی آباد کتول شوآف است، اقا جان شو آف. نقلی از سیستروم وجود داشت که از اعتبارش مطمئن نیستم اما میگفت: اینستاگرام روی میل انسانها به جلب توجه و شوآف ساخته شده است. چرا عکس در اینستاگرام میگذارید؟ شوآف.حالا نمیشود از این کمی در راستای بهره وری استفاده کرد؟ چرا که نه.
سه: ممکن است بگویید روش پیچیده است و بیخیال آقا جان. که باید بگویم بله با پیچیده بودنش موافقم اما این که چطور من در استفاده از آن گیج نمیشوم برمیگردد به این که از روز اول این روش را اجرا نکردم. کم کم در طول زمان به تکامل رسید. تکامل هم باعث پیچیدهشدن میشود. اما شما نیازی نیست طبعا از روز اول چنین روشی استفاده کنید. یک پومودوروی خالی هم میتواند مقادیر زیادی به کارایی روزمره تان اضافه کند.
چهار: ممکن است بپرسید چرا ستون های افقیت کمتر شدهاند به مرور زمان. در جواب باید بگویم بعضی از تسک ها هستند که بعد از مدتی دچار به تعویق اندازی نمیشوند. مثلا خواندن و نوشتن یا یک پروژهی هیجان انگیز. اگر برای آن ها از پومودورو استفاده کنم،بیشتر برای این است که تخلیه شدن انرژیم را به تعویق بیندازم. اما برای تسک های کمی سختتر(مخصوصا یادگیری ها) هنوز هم از همین روش استفاده میکنم. مثلا دیگر مسواک زدن یا گوش کردن پادکست انگیسی پومودورو نمیخواهد اما اخیرا که دارم با زبان عربی سروکله میزنم، خیلی شدید نیازمند پاداش و چرخهی عادت هستم، تا بتوانم به جلو بروم. خلاصه این که اگر تسکی را مثل آدم انجام میدهید نیازی به هیچ روشی نیست اما اگر از میخواهید از کامفورت زونتان(با لهجهی فارسی بخوانید) خارج شوید استفاده از این روش ها میتواند خوب باشد.
با این روش کارهای زیادی انجام دادهام. زبان انگلیسی یاد گرفتهام، وبلاگ نوشتهام، توسعه دهنده شدهام و … مسئلهی کفشها حالا ساده است. برای این که تمیز باشند باید آن ها را در میان روتین هایم قرار بدهم. اما سوال مهمی این وسط وجود دارد. تمیزی کفشها چقدر اولویت دارند؟
شاید بخواهید بخوانید:
صدرا خوندن نوشته های تو و محمدرضا یه پومودورو میخواد برا خودش???(که البته جدای از شوخی بخاطر آموزنده بودنشون ارزششو داره)
در مورد دلایل اهمال کاری میتونستی بیشتر بنویسی،البته نوشتی یه چیزایی ولی بیشتر میشد باز کنی.
من مثلا نظر شخصیمو بخوام بگم یکی از دلایل اهمالکاری(البته نه تو همه اهمالکارها)ترس پنهان از نتیجه ای هست که قراره بدست بیاد،فرضا من رسیدگی به حسابهای شرکت رو به تعویق میندازم چون میترسم اوضاع باز اسف ناک باشه یا ابراز علاقه(?) به دختر مورد علاقم رو به تعویق میندازم چون میترسم جوابش منفی بشنوم و مثالهای متعدد دیگه.بنظرم پرداختن به این دلایل یه پست دیگه میطلبه که زحمتشو بکش لطفا?
ما تنبلا آخه فقط میخونیم? و ایشالا قراره باهاش چش تو چش شیم.
ممنون
مرسی سالار
چه اسم خوبی: اهمال کاری. کاش زودتر به فکر خودم میرسید از به تعویق اندازی زیباتره.
در کل از این به بعد بیشتر از این چیزا مینویسم. دیگه واقعا جا نبود که در مورد اهمال کاری و عادت بیشتر از این بنویسم، از این به بعد تو نوشته ها یک شیفت ملایمی به سمت سلف هلپ اینداستری خواهیم داشت.
با این که گاها ترس دلیل به تعویق اندازیه هم موافقم و به نظرم جا داره که در موردش نوشت،
ولی این که به دختره نگی اسمش تنبلی نیست. یعنی کاری که زیر نیم ساعت طول میکشه دیگه تنبلی نیست، بخش خیلی خیلی بزرگیش ترسه. که چرا آدم برای چیز به این فانی باید بترسه؟ تهش میگه نه دیگه؟ به دست چپت:)
با سلام. خیلی مطلب خوبی بود. من هم همین مشکل رو دارم و کارهام رو معمولا به تعویق میندازم. شاید خیلی ها ندونن ولی یه موقع ها به شوخی به خودم میگم فکر کنم یکی از اجدادم شیرازی بودن و من نمی دونم ( البته این رو به شوخی میگم. وگرنه من دوست های شیرازی زیاد داشتم و اتفاقا خیلی هم کوشا هستن) البته خدا رو شکر خروجی زندگیم هیچ وقت به مشکل نخورده و شاید بشه گفت خروجی قابل قبولی در زندگی دارم. اما خودم همیشه می دونم که می تونستم خیلی بهتر از اینها باشم و به خاطر تنبلی نبودم. شعبانعلی توی فایل های عزت نفسش اشاره می کنه که صفت اهمال کاری باعث میشه که در نهایت از کیسه عزت نفسمون خرج بشه. از اونجایی که به تازگی فایل های عزت نفسش رو گوش دادم و توی برنامه م هست که به تدریج ایرادهام رو برطرف کنم مطمئنا باید روی اهمال کاری و تنبلی هام هم کار کنم. ممنون بابت این پست تون. امیدوارم من هم توی این راه قدم های محکمی بردارم.
مرسی آتنا جان. اوصیکم به بالابردن عزت نفس. در کل عدم اهمال کاری و انجام دادن کارها عزت نفس و اعتماد به نفس رو میبره بالا که طبعا برعکسش هم صادقه. شما هم اسم خواهر کوچیکه منی، کامنت میذاری دچار بحران هویت میشم:)))
سلام صدرا جان
راستش کلمه پیشرفت هم که نتیجه ی تنبلی نکردنه هم برام مبهم هست
منظور شما در مورد معنای پیشرفت چیه ؟
بحث فلسفی کنیم یعنی؟ نمیپسندم که.
ببین اطلاعات مسئله کافی نیست. اگر منظورت دربارهی چرایی مسئله ست که چرا اصلا ادم باید تلاش کنه، ما تو یه شبیه سازی هستیم یا آخرش که چی؟ مگه قرار نیست بمیریم و اینا، این بحثا رو من بلد نیستم. البته بلدم خوبم بلدم و به خاطر همین بلدی میگم بحثهای بی فایده و احمقانهای هستند. مثل بحث سر اثبات وجود داشتن یا نداشتن خداست. موضوعاتی بی نهایت شخصی هستندکه همونطور که من در مورد ساعت مسواک زدنت باهات بحث نمیکنم در مورد این چنین چیزی هم دلیلی نیست که کسی با کسی بحث کنه. خلاصه که معاف کن ما رو از چنین چیزی.
اما
اگر منظور اینه پیشرفت معناش واقعا چیه؟ مشخصا گام اول اینه که یه نقشه ذهنی بکشی و مختصات خودتو توش پیدا کنی. مهم نیست صحیح باشه یا دقیق باشه، مهم اینه که نقشه ای باشه تو ذهنت و تو بتونی توش در جهت مثبت یا منفی جابجا بشی. هرکس خودش میفهمه دیگه:). مثلا فرض کن در نوشتن، این که رتبه الکسای من برسه به زیر هزار تو وب فارسی برام یه پیشرفته، برای مثلا استیو تولتز این که نوبل ادبیات بگیره یه پیشرفته.میفهمی؟ آدم به آدم فرق میکنه. باید نقشهه باشه تا پیشرفت برات معنی پیدا کنه.
منم کتاب داهیگ رو چند وقت پیش خوندم و یکی از بهترین کتاب های نان فیکشنمه، از روش سینفیلد هم مدت هاست دارم استفاده میکنم. بعد به این فکر کردم که چه کارها و عادت هایی اهمیت داره واقعا؟ اگه من تو زمان های پومودورو یه سری ایمیل کاری جواب بدم اون تایم پروداکتیو محسوب میشه؟ تو این فکرا بودم که با آقای cal newport و کتاب deep work آشنا شدم که مفهوم کار عمیق رو معرفی میکنه و خب نتیجه گرفتم فقط برای ساعت هایی از پومودورو استفاده کنم که میخوام کار عمیق انجام بدم. پیشنهادم اینه که چند تا ویدیو از cal newport توی یوتیوب ببین. شخصیت جالبی داره . بعدم کتابش رو بخون. از اونجا که از کتاب داهیگ خوشت اومده فکر میکنم از این هم خوشت بیاد.
ممنون علی جان. دیپ ورک تو لیست خوندنمه، مونده بهش برسم اما اونقدر جذاب به نظرم اومد بار اول که خوندم دربارهش که حتا تهیهش هم کردم. ممنون از پیشنهادت حتما میخونم.
اما اینکه با وجود منفی بودن نظر شخصیم چرا برای نوشته کامنت میزارم برای خودم واضحه: از مطلب خیلی خیلی مفید نویسنده ممنونم و اگر بخوام کاملتر توضیح بدم از روش های ذکر شده با پومودورو آشناییت دورادور داشتم،اما روش ساینفیلد کاملا برام جدیده و امکان اجرا کردنش برام راحته… امید که منجر به پیشرفت های قابل تریس بشه.
ممنون عزیزم.
خیلی خوب و با حال بود.
البته احتمالا به تعداد آمدهای روی کره زمین بشود پیشنهادات این شکلی ارایه کرد، ولی این هم خوب بود؛ به خصوص ماژیکهای نارنجی و زردش!
ممنون.
البته تعداد ایده ها مهم نیست به نظرم. اعتبار ایده مهمه که پشتوانهش تنها و تنها میتونه نتیجهی پس از اجرایی شدنش باشه. تو کسب و کار خیلی با مشکل “تعداد زیاد ایده ها” سروکله میزنیم. چیزی که یاد گرفتم اینه که تنها پشتوانه یک ایده، میتونه نتیجهش در دنیای واقعی باشه که تنها راه فهمیدن اجرا هست. خیلی از کمپانی های بزرگ هم به همین راه میرن در مورد ایده ها. این یک روش ما رو شما برچسب اجرا شده در محیط محدود، نتیجه= مثبت بزنید روش:) از بقیه یکم بیفته جلو.
سلام؛ اون موضوع کفش به نظرم بیشتر واسه تیپ رسمی و مجلسی مصداق داره. واسه تیپ اسپرت راحت باشید خاکی بودنش خیلی فرق نداره.
مطلب جالبی بود. منم روشهای زیادی رو امتحان کردم. پومودورو هم یه مدت ثبت می کردم ولی اون استراحت ها و به کار برگشتن ها برام راحت نبود. به روش دانشجویی معماری عادت دارم چندین ساعت کنه وار به یه موضوع بچسبم همون که میگید آدم از سرش بلند که میشه اصلا زندگی از یادش رفته.
راستی عربی رو چطور یاد میگیرید؟ کتاب؟ نرم افزار؟
ممنون
باشه چشم:)
عربی رو حقیقتا من خیلی وقت نیست که شروع کردم. بخاطر یک پروژهی جدید مجبورم که یاد بگیرم. فعلا که با همون روشی که انگلیسی رو یاد گرفتم دارم ادامه میدم( مبتنی بر یادگیری لغت)، از اونجا که بیشتر دغدغهم سمت مکالمه ست، رو لهجه عراقی تمرکز کردم که یکسری ویدیو دارم و از اونها هم کمک میگیرم. حالا توضیحات بیشتر خواستید یه ایمیل بدید، مفصلتر و با لینک پاسخگو باشم.
قبلا توی یه شرکت راه سازی کارآموز بودم. مدیر پروژه برای اینکه بفهمه توی هر بخش از راه، چه کارهایی (خاک برداری، زیر کوبی، خاکریزی ، آسفالت و …) انجام شده، برای هر کیلومتر یه همچین چیزی چاپ میکرد و روی دیوار میچسبوند، و هر مرحله ای که انجام میشد تا همون متراژ رنگ آمیزی میکرد. اتفاقا همین رنگا هم بود 🙂 . روش خوبیه منم کم و بیش استفاده میکنم
مسیر زندگی هم شبیه راه سازیه دیگه:) مرسی یونس جان.
خیلی کامل و عالی
اگر میشد بتونم به این کاملی از این روش استفاده کنم الان خیلی جلوتر بود
برنامه ریختن برام آسونه اما ادامه دادن هر برنامه بیشتر از یک هفته واقعاً سخت.
ممنون. بهت ایمیل دادم. چک کن:)
اینکه نمیدونم چقدر مراعات کردی، ولی بههرحال خانواده نشسته ???
و در نهایت من معمولا هروقت خود عمل رو پاداش درنظر گرفتم (خودم رو گول زدم یا دایرهی تحریف واقعیت ساختم واسه خودم) بهترین خروجی رو گرفتم در دام تعویق و … نیوفتادم (خودش میتونه یه پست بشه ?)!
باید دامین رو عوض کنم فایده نداره :)) با یه اسم دیگه شروع میکنم.
ضمنا سفر خود پاداش است و اینا. بنویس عزیزم.
واقعا مطلب مفید و فاخری بود … از لینک ویدئو تد هم خیلی استفاده کردم …
راستش و مدتهاست که از روش پومودورو استفاده می کنم و باید بگم فقط به درد یه کار خاص می خوره و به صورت مستمر برای هر کاری … زیاد کارا نیست. راستی اون روش ساینفیلد هم به نظرم ارزش امتحان کردن رو داره …
تحلیلها و پیشنهادات واقعا خوبی رو مطرح کردین … خیلی لذت بردم … به دانستههام اضافه کرد …
متشکرم محمدرضا جان. این همه سه نقطه چرا حالا:))
یاد پارسال افتادم که مشابه شما، یک سالی با این روشها به جنگ اهمالکاری میرفتم و سروکله میزدم. شش ماهی میشه که دست از محاسبه و لاگ پومودوروها برداشتم. نمیدونم چرا، ولی انگیزهمو انگار براش از دست دادم؛ خسته شدم. هنوز برای کتابخوندن از تکنیک پومودورو استفاده میکنم؛ ولی مثل گذشته با وسواس توی یک برگه، تعدادش و ساعاتی که در روز به هر کتاب اختصاص میدم رو ثبت نمیکنم؛ همین باعث شده کمتر از مطالعه لذت ببرم.
خوندن مطلب شما، شاید باعث بشه باز دست از اهمالکاری بردارم و قدر اون دوپامین «تیکزدن» نارنجی رو بیشتر بدونم! مرسی از اینکه این مطلبو نوشتید.
ممنون فرید جان.
من به وبلاگت سر زدم و بخش بزرگی از پست هات رو خوندم(واقعا بعیده از من:) ). حقیقتا من همیشه در جریان که بهش راست اطلاق میکنیم( چرا واقعا؟ ) دنبال صداهای مستقل میگردم. مستقل به این معنی که مسخ شده نباشند و خودشون توانایی تفکر داشته باشند.
حقیقتش من تنها را اصلاح دو طرف رو همین صداهای مستقل میدونم. چرا که گفتمان درونگروهی اثر فوق العادهای موثر تری از هر نوع گفتمان یا مطالبهگری دیگه میتونه داشته باشه. تو اصلاحات صداهای مستقل خوبی هستند و به جریان جهت دادند و میدن خیلی اوقات. ( معروف شده بود که دوره سیدممد تصمیم های سیاسی تو دفاتر روزنامه ها گرفته میشد) اما در طرف اصولگرایان جای این صداها خیلی خالیه و ظرفیت پذیرش هم کم هست، سکته رای اصولگرایان در ۱۶ ملیون موضوعی نیست که تقصیر دولت فعلی یا سابق باشه نشانهی یک رکود شدیده که اگر در آینده به دادش نرسد و توالی این شکست ها در صندوق رای منجر به بحران خواهد شد. من شاید طرفدار اصولگرایی نباشم اما قائل به حذف هم نیستم. و به نظرم باید روزی برسه که با اصولگرایان رقابت کنیم نه که از اونها بترسیم و این اتفاق در حالتی میفته که فکر جمعی اونها متمایل به درون بازنگری و اصلاح بشه، و این با صداهای مستقل درونگروهی تنها انجام پذیره. حرف امثال من رو که گوش نمیدن که. به نظرم اگر هرکس قدر وسع بکوشد در این راه، آینده بهتری در انتظار باشه. بیشتر صحبت کنید و بنویسید.
صدرای عزیز؛ ممنون از وقتی که برای خوندن پستهای وبلاگم گذاشتی. من از طریق وبلاگهای دوستان متممی، با وبلاگت آشنا شدم. تو هم قلم جوشان و بعضاً خروشانی داری! نگاهت هم با توجه به سنت مثل خودم، خارج از باکس و عالییه (اگه نوشابه بخوایم باز کنیم برای هم!). یه دردودلی باهات بکنم؛ خیلی از بزرگترای شناسنامهای من، همیشه این باهوشتر بودن از سنام رو بهعنوان یک تعریف به من میگن؛ همراه با تعجب مخلوط با حسرت که اونا وقتی همسن من بودن، داشتن تیلهبازی میکردن و خیلی جالبه که ما در این سن به هوشی که اونا در سن خودشون رسیدن رسیدیم! اینو گفتم که بگم، من عمیقاً اعتقاد دارم که نسل به نسل، سن رسیدن به دانایی و هوشمندی نسبی داره پایینتر میاد. خود من همیشه به هوش سرشاری که آدمای کمسنوسالتر از خودم دارن غبطه میخورم؛ و امیدوارم این پتانسیلشون به هدر نره و روش کار کنن و تا سنهای بالا حفظاش کنن. چون تمام آدمها اولش باهوشن؛ ولی با قدر ندونستن، کمکم در گرداب روزمرگی و کاهلی میفتن و میشن یکی مثل بقیه. انشاالله برای تو چنین اتفاقی نیفته و برای رستگاری من هم دعا کن!
درمورد صداهای مستقل و گفتگوی درونگروهی، بهشدت باهات موافقم. با این تبصره که باید اضافه کنم؛ خودم رو نه راست میدونم نه چپ. ممکنه در شرایط فعلی موضعم به راستیها نزدیکتر شده باشه (چون حرف حق رو از هر جناحی بشنوم، ترسی برای تأییدش اونم با صدای بلند ندارم)؛ ولی خیلی قائل به این دستهبندیها نیستم. دیدم که در یکی از مطالب خودت در زمان انتخابات هم به این مسئله اشاره کرده بودی که تقسیمبندی اصلاحطلب و اصولگرا خیلی کاربرد نداره و آدمها به دلایل شخصیتری، طرفداری از سیاستمدارای مختلف رو سرلوحه قرار میدن. شاید امروز تو به این جمعبندی رسیدی که طرفداری از روحانی و جناح اصلاحات در مواضع قدرت، و ادامهٔ این روند، بهنفع کشوره؛ ولی یکی مثل من ممکنه با وجود دیدن حق در این حرف تو، ترجیح بده یک موضع نقادانه و شکاکانه رو نسبت به همین گروه بهظاهر پیشروتر هم از گروههای دیگه، وارد بدونه و نفع مملکت و رسالت خودش رو در پیگیری چنین موضعی تعریف کنه. هر دوی ما در نهایت دنبال پیشرفت وطن و خانواده و نزدیکان و خودمون هستیم؛ فقط استراتژیهامون (که اونم بر اساس توانایی و سوادمون شکل گرفته) برای رسیدن به اون هدف متفاوته. من هم به اصلاحطلبها احترام میذارم و معتقدم وجود اونا هم برای رشد و بالندگی کشور لازمه؛ همونقدر که نیروهای سختتر و آرمانگراتر هم برای حفظ یک وجه دیگری از کشور لازم هستن.
اینم از بیشتر… خلاصه ما رو به حرف کشیدی دیگه آقا صدرا! دنبالهدار باشی!
ممنون فرید جان. لذت بردم از خوندنت.
خونه خودته اینجا (از همون تعارفهایی که شعبانعلی میکنه) از این به بعد بیشتر بیا صحبت کنیم:)
شما هم پایدار باشی، ولی پایداری چی نباشی:)
با سلام خدمت آقا صدرای گرامی
چرا من نمیتونم به شما ایمیل بزنم
این پیغام رو میده
Address not found
Your message wasn’t delivered to ۰۱sadra@gmail.com because the address couldn’t be found. Check for typos or unnecessary spaces and try again.
لطفا شما یه ایمیل به بنده بزن
با تشکر
سلام
حدس میزنم به این دلیل باشه که برای تایپ ۰۱ از اعداد فارسی استفاده میکنید. ایمیل فرستادم.
سلام.
بله درسته.ببخشید اشتباه از بنده بود.
با اینحال بسیار ممنونم از جوابتان
به نظرتون من که دبیرستانیم و میخوام براd کنکور آماده بشم تایم پومودورو رو ۵۰ دقیقه یا یک ساعت بذارم بهتر نیست ؟
حقیقتش من مشاور کنکور نیستم و هرچیزی که اینجا بگم سندیت علمی نداره. اما دقیقا پارسال که این روش رو شروع کرده بودم یادمه که یه عزیزی کنکور داشت و من باهاش در مورد این روش صحبت کردم ایشون هم دقیقا همین حرف تورو زد. و بعد که شروع کرد هر دو پومودورو یک استراحت انجام میداد. اما من نمیتونم این رو توصیه کنم.
واقعیتش اینه که زمان کنکور بدلیل نزدیک یک سال مطالعه و خونه نشینی آدم تمرکز بالا و عجیبی پیدا میکنه و توان تمرکزش زیاد میشه. و زمان زیاد مطالعه و کار کردن دیگه براش سخت نیست حداقل تجربه من و مشاهداتم این شکلی بوده.
حکمت پشت پومودورو جلوگیری از برن اوت شدن یا به قولی تخلیه شدن ذهنی و فیزیکی هست. با استراحت های پیاپی. حالا اگر ما یک کنکوری رو توانش رو بیشتر از یک انسان عادی در نظر بگیریم(مثل ورزشکاری که یک سال رفته باشگاه دمبل زده) میشه یه جورایی گفت که اشکال نداره بیشتر باشه دیگه. مهم اینه که تخلیه نشی از نظر انرژی داشتن. خودت باید زمان بهینه رو پیدا کنی.
یادمه دوره راهنمایی از معلم دینی مون میپرسیدیم که خانوم چرا باید سی و سه تا سبحان الله بگیم تو ذکر تسبیح. جواب این سوال شبیه جواب همون سواله. هرقدر که راحتی بگو.
آقا صدرا چجوری باید با این پومودان اپ کار کرد؟؟؟؟
اطلاعات مسئله کافی نیست.
خب من دانلود و نصبش کردم اما نمیدونم چجوری باهاش کار کنم؟؟؟
مثلا با سرویس هایی ک باید باهش سینک بشم چیکار میکنن اصلا؟؟
برا چی باید سینک شد؟؟
چجوری باید سینک شد؟؟
چجوری باید باهاش کار کرد؟؟
:)))
ببین کل ایده ی پومودورو خیلی ساده ست. یه اپی باشه که برات بیست و پنج دقیقه زمان بگیره. اصلا کورنومتر خود گوشی رو میشه تنظیم کرد، واقعا پیچیدگی خاصی نداره. رو نسخه ی ابونتوی پومودان اپ که من باهاش کار کردم، اون بالا یه علامت به اضافه هست. وقتی میزنی میتونی یه تسک جدید ایجاد کنی. فقط تایتلش رو پر کن. مثلا بزن English learning یا هرچی. بعد ادد تسک رو بزن. میاد رو صفحه اصلی اپ. بعد که یه گزینه کمرنگ ۲۵ دیده میشه جلوش. کلیک کن روش. شروع میکنه به زمان شمردن. وقتی تموم شد هم بهت اطلاع میده. اون وسط خودش هم برات پنج دقیقه وقت استراحت در نظر میگیره قبل از شروع پومودوروی بعدی. همینجوری میتونی تسک های دیگه اضافه کنی. و …
اگر نمیدونی چرا باید سینک شد یعنی بهش نیاز هم نداری. من خودم هم نیاز ندارم و با سرویسی سینکش نکردم ولی بعضی ها هستن برنامه ریزی شون با تقویمه گوگله مثلا بدشون نمیاد با اون سینک کنن یا یه اپ تودو دارن که دلشون میخواد با اون سینک کنن. مهم نیست در کل. نود و نه درصد قضیه همین زمان سنجیه که خوب انجام میشه.
دمت گرم .
مرسی عالی بود.
هم متنت هم راهنماییت.
تشکر.
🙂
سلام
من خیلی خیلی اتفاقی لینک این پستتون رو توی یه گروه تلگرام دیدم. عنوان “تنبلی” کافی بود که جذبش بشم و بخونمش 😀 . به نظرم خیلی جالب بود. خصوصا اینکه من چند ماه پیش بازم اتفاقی یه اپی نصب کردم که کارش همین تکنیک پومودورو بود ولی من چون زیاد فلسفه اش رو نمیدونستم خیلی زود پاکش کردم. شخصا با این موضوع به شدت درگیرم و این شدت خیلی زیاده 🙂 درحدی که اواخر سال چهارم دکتری هستم و پروژه ای که بدبینانه با ۸ ماه تمرکز جمع میشه رو تا الان یعنی بعد از گذشت ۳ سال از انتخاب موضوع به اندازه ی یک هفته کار مفید جلو نبردم و تاسفِ نگاه به این ۳ سال و زمان کم باقی مونده حتی بازدارنده تر شد :|. البته من اصولا آدم تنبلی نیستم و کارای دیگه ی زندگیم رو خیلی درست و منظم انجام میدم ولی توی موضوع پایان نامه با این بحران روبرو شدم. به زبان ساده کارهایی که یه زوری بالای سرم هست و البته به قول شما ددلاین سفت و نزدیکی دارن، به خوبی داره پیش میره. به قول مشاورا خیلی وقت ها هم دچار “فرار روانشناختی” میشم یعنی روزی که تصمیم میگیرم کارمو پیش ببرم هی توی رختخواب میمونم یا وقتی میخوام شروع کنم میگم اول اون غذایی که مدت هاست تو ذهنمه درست کنم بعد :O .. یا اول خونه رو مرتب کنم (که تقریبا پیش نیاز هررررر تسکیه برای من :)) )..خلاصه بعد از خوندن این پست، الان به سختی از تختخواب کندم و اومدم پای لپتاپ و این همه حرف زدم 🙂 . واقعیت اینه که چندین بار با این مدل مطالب تلنگر خوردم ولی سریع سِر شدم 🙂 . اما دوست دارم این روش رو شروع کنم و اگر خدا خواست و نتیجه داشت همینجا تشکراتم رو به عرض برسونم 😉 .
فکر میکنم برای شروع یه شیت کاغذی مثل چیزی که عکسشو گذاشتید و یه اپ ساده خوب باشه نه؟ 😕
راستی اسم اون اپی که من خیلی اتفاقی نصب کرده بودم و تکنیکش همین پومودورو بود برای کسانی که بیشتر با محیط بازار اندروید راحتن این بود: مدیریت زمان فدورا (البته فدوراش صرفا تخلص سازنده اشه و ربطی به تکنیک و هیچی دیگه نداره )
یه پومودورو حرف زدم :)) . شرمنده و سپاس.
۱- تو همون تدتاکی که از تیم اوربان گذاشتم یه جاش میگه بعد از این که یک پست درباره اهمال کاری نوشتم یه عالمه ایمیل از همه دنیا برام اومد که آقامن هم این مشکل رو دارم، مخصوصا از دانشجو های پی اچ دی:))) بعد همه میخندن، یعنی این مشکل صرفا مختص شما نیست.
۲- یه راه ساده مبارزه با به تعویق اندازی اینه که به اندازه ی یک هفته بر اون غلبه کنید، یعنی اگر شما صرفا و صرفا یک هفته بتونید بر مشکلتون غلبه کنید، این یک هفته مثل یک نقطه سفید در کارنامه مثلا سیاه باقی میمونه و به شما این ایمان رو میده که ببین قبلا تونستی بازهم میتونی. من هم با این مشکل رو برو بودم گاهی ریشه ی به تعویق اندازی اینه که دیگه خیلی به تعویق انداختمش:))
۳ـ درباره انگیزه بعدا مینویسم، ولی گاها ممکنه ریشه انجام ندادن کار در بی علاقگی صرف ما باشه که یعنی داریم اشتباه میزنیم. من جای شما بودم این موضوع رو هم بررسی میکردم.
خیلی جالب بود. من پارسال درباره تلاش برای رهایی از تنبلی و وبلاگ درباره اش، یک همچین ایده ای داشتم ولی تا حالا به تعویقش انداخته ام.
یه پست هم باید نوشت چگونه از به تعویق انداختن مبارزه با به تعویق اندازی جلوگیری کنیم:) ممنون حمید جان.
سلام صدرا جان
با اینکه ندیدمت و حتی چندساعتی بیشتر از آشنایی با ویلاگت نمیگذره، اجازه میدی بگم الدهنت سرویس با این نوشته های خوبت؟ (شوخی)
مومن ۳ونیم صبحه و هنوز دارم میخونم :/
به نظرم چون تجربه های شخصیته خیلی به دل و مغز میشینه…
خودم ۴ساله درگیر اهمالکاری هستم و هی دامنه ثبت میکنم برا ایده ای ک دارم، ولی شروع نشده.
شاید دلیل مضاف بر اهمالکاریم ، وسواس برای بهترین بودن و ترس از شکست باشه…
هرچند میدونم درونیه و درست نیست ولی بالاخره تاثیرشو میذاره…
ممنونم حمید جان.
امان از این دامنه ثبت کردن اقا:)) امان. به نظرم مهمترین چیز اینه که ما تنبلا بدونیم تنها نیستیم و خیلی ها این مشکل رو دارن. بر حس که غلبه کنیم کم کم راه حل به ذهنمون میرسه:)
راه حل که زیاد دارم ولی اونقد خودمو درگیر پروژه های مختلف کردم برا زندگی کردن وقت نمیمونه . راستی ازونجایی که کارم طراحی رابط کاربری و تجربه کاربریه ، به نظرم مفید اومد بگم که سایتت از لحاظ راهبری خیلی خوب نیس. برای اینکه این مطلب رو دوباره پیدا کنم تو گوگل سرچ کردم :۰ . با کمال تعجب پیدا شد :)) دمش گرم گوگل … توی تلگرام و یاهو و جیمیل و … هروقت کارم داشتی همه جا منو میتونی به اسم @hamidgraphist پیدا کنی 🙂 اگر حال داشتی تلگرام یا ایمیل بهم بزن ، یه نظرسنجی دارم انجام میدم برای اینکه بدونم روی کدوم دامنه ام کارکنم … ۵-۶تا دامنه توپ دارم آخه :((
ممنونم. دارم رو قالب جدید کار میکنم. مشکل پیش اومد حتما ازت راهنمایی میگیرم. گوگل خیلی خوبه ولی اگه راحت منوپیدا میکنی دلیلش چیز دیگهست:)) بحث دامنه انتخاب نام هم من پرفکشنیسمم میزنه بالا عصبی میشم، همین دامنه اینجا رو کلی درگیرش بودم الان هم حتا یک درصد رضایت ندارم بابتش. من تلگرام ندارم. بچه ها اکثرا کار دارن ایمیل میدن، خوشحال میشم اگر کاری بود اسمت رو ببینم تو اینباکسم.
جالبه که من هم از امسال تصمیم گرفتم زمانهایی که صرف یادگیری (یا پروژههای شخصی) میکنم رو ثبت کنم و تا امروز خیلی مفید بوده برام
توی چند توییت پشت سر هم، توضیح دادم و چند اسکرین شات از روشم هم گذاشتم:
https://twitter.com/SaeedEsmaili/status/849706915240325126
آره اتفاقا توییتت رو همون زمان دیدم سعید جان. با الهام ازت لاگ رو هم بروز کردم. یه نگاه بنداز.
جالب شده 🙂
البته واسه شخص من پیچیده است. نه از این نظر که نمیتونم درکش کنم، از این نظر که تعداد مقایسه زیادی داره. (واسه من) بهتره که فقط یه مقایسه داشته باشه که خیلی ساده بتونم تشخیص بدم الان از چیزی که باید باشم جلوترم یا عقبتر، و چقدر.
به نظرم پروژه جالبی میشه اگه چنین چیزی رو به شکل یه وبسایت ساده دربیاریم و کدش رو هم اوپن سورس منتشر کنیم 🙂
آره اتفاقا من خودم هی اصلاحش میکنم. بعضی ستون ها رو حذف میکنم بعضی ها رو اضافه. ولی ایدهی اصلیم این بود که از بازار بورس الهام بگیرم. وقتی چیزا قرمز میشه اوضاع خرابه وقتی سبز میشه اوضاع خوبه:)) بعد ستون های زیاد هم دلیل پشتش همینه که این جو رو بده. یه چیز دیگه ش هم بحث گیمیفیکیشنش هست. یه پومودورو اضافه میکنه کلی رنگ و عدد تغییر میکنه، آدمیزاد خوشش میاد، ذوق میکنه:)))
آره خیلی خوب درک میکنم منظورت از ذوق کردن و همه این صحبتها رو؛ خودمم دقیقا اینطوریم :))
شخصا با یه محرک و یه آلارمدهنده راحتترم. وگرنه اسکرینشات شیت من رو دیده باشی، منم کلی درصد و رنگ سبز و قرمز اینشکلی از همون اولش بهش اضافه کردم که بتونم ببینم چطوره وضعیت
صدرای عزیز
ممنونم بابت نوشته هات
وبلاگ تو و متمم رو خیلی پی میگیرم.
پیشنهادت رو بکار میبندم.
نتیجه رو اعلام میکنم.ممنونم
خواهش میکنم. بازهم اگر کاری بود ایمیل بدید در خدمتم.
سلام. دنبال کلمه زنجیره ساینفیلد میگشتم که به این صفحه هدایت شدم و خدا رو شکر با مطلب خیلی خوب و صمیمی و جذابی مواجه شدم که ارزش خوندن و پیشنهاد به بقیه رو هم داره.
امیدوارم همیشه سرزنذه و پر انرژی باشی.
+ ماشه و trigger رو به جای نشانه/cue بیشتر دوست دارم. وقتی به ماشه فکر میکنم بقیهش اتوماتیک میاد(انگار که شلیک کنی، گلوله از تفنگ خارج میشه و به هدف میخوره) اما نشانه این طوری نیست. بعد از دیدن نشانه، فعالیت/اکشن دیگهای هم باید صورت بگیره.
+ من اول کتاب switch رو خوندم و بعد قدرت عادت رو. Switch رو بیشتر دوست دارم. به نظرم رسید بخشهای بیشتری از قدرت عادت رو میشه حذف کرد نسبت به Switch.
+ ممنون بابت پستت. اجزای مختلفی که داشت، همه رو دوست داشتم و مفید بودن. مخصوصا اون شوخی و اشارهت به اهمیت مباحث جنسی و کفش و «اولویت». اولویتش به شدت دغدغهی من هم هست.
ممنون بابت وقتی که گذاشتی برای نوشتن. نتونستم بی تشکر تبو ببندم!
سلام
من چند هفته است که دارم از این روش استفاده میکنم
و سئوالی که برای من پیش آمده این است که ما یکی دو تا عادت را انتخاب میکنیم و با این تکنیک زنجیره وار جلو میریم ولی مسئله این است که وقتی میخواهی عادت جدیدی را بوجود بیاوری و عادت قبلی را ادامه بدهی چه جوری باید اینها را در یک تقویم یا مثل شما در یک برگه هایلایت کرد؟
فرض کن من میخواهم عادت پیاده روی روزانه و به موقع خوابیدن را که چندماهی است به وجود آوردم ادامه دهم و عادت خواندن یک ساعت زبان و یک ساعت مطالعه روزانه را با این سیستم زنجیروار انجام بدهم چطوری اینها را در یک برگه نشانش بدهم؟
آیا باید در ۴ برگه اینکار را انجام داد؟
پیشنهاد شما چیه؟
استفاده از رنگ های متفاوت رو امتحان کنید.
صدرا عزیز سلام
خیلی خوب نوشتی حقا که از تعداد کامنتها هم داری مزد وبلاگ نویسی خوب رو هم میگیری
امیدوارم و البته موفقیت بزرگیه! اگر بتونم تکنیک های پومودور و سانفیلد رو اجرایی کنم
صدرا بازم مطلب خوب داری لطفا با تاخیر بنویس که بتونم فعلا این قبلی ها رو بخونم 🙂
صدار راستی اگر تو زمینه وب نویسی سوال یا راهنمایی ای بخوام امکان گرفتن راهنمایی از شما هست؟
پایدارباشی و موفق
ممنون وحید جان.
نه نرخ بروزرسانی معقولی داره وبلاگ:)
حتما خوشحال میشم کمکی ازدستم بر بیاد انجام بدم. ایمیل بده کار داشتی.
[…] تو یک نایت شو با آقای ساینفید( بله همون آقای ساینفیلدی که دربارهی تکنیک بهرهوریش حرف زدیم) در پاسخ به سوال […]
[…] سیستم بازیسازی خیلی از شبکههای اجتماعی ساده کار میکنه. در واقع پیادهسازی کمی پیچیدهتری هست از همون چرخهی عادتی که بارها صحبتش رو انجام دادیم. […]
سلام صدرا عزیز
امروز در نوشته های دوستان متممی در مورد تنبلی سرچ کردم که دغدغه ی اصلی خودمه با مطالب خوبت اشنا شدم من چنین روشی رو در نظر گرفتم که به مدت ۱ هفته میخوام عملیشون کنم اینکه کار هایی که ضروری و مهمه و تعویق انداختنشون به نفع من نیست رو در یک بازه ی زمانی ۱ ساعت و نیم انجام بدم یعنی دو بار فاطله ی زمانی ۴۵ د قیقه و نهایت ۵ دقیقه استراحت
همشهری هستیم فکر کنم:)
شاید . فکرکنم سبزواری هستین (طبق فامیلتون حدس زدم)
آره تقریبا.
در این شهر زیبا دانشجوام
صدرا چرا به خودت میگی توسعهدهنده؟ چیه داستانش؟
ترجمه فارسی developerهست 🙂 همون برنامه نویس بگیر شما.
سلام صدرا جان شما اهل علی اباد کتول هستین؟
سپاس گذار بابت نسخه ویندوز
با تمام وجود یک به تعویق بیانداز هستم .مرسی از نوشتت خیلی خوب بود خیلیااااا
[…] یکی از بهترین مطالب میتوان به مطلب صدرا با عنوان چشم در چشم تنبلی اشاره […]
[…] […]
سلام من توصیه میکنم روشی به اسم بولت ژورنال Boulet Journal بیشتر مطلب بخونید . توسعه یافته برگه عادت معرفی شده . بطور خیره کننده ای موثر هستش
ویدیویی که از TED گذاشتید رو دیدم و بسیار لذت بردم چون دقیقا من هم یک “از زیر کار در رو” هستم با همون میمون بازی گوش ذهنی.
در رابطه با تکمیک پومودورو قبلا هم راجبش شنیدم اما همیشه میگفتم ۲۵ دقیقه خیلی کمه، اما الان که بهش فکر میکنم ۲۵ دقیقه فوق العاده است چون به سرعت به استراحت میرسه. :))
در رابطه با ساینفیلد : نکات تکمیلیتون کاملا به جاست چون هر چقدر هم کار آسون باشه و زمان انجامش کم اما گاهی وقتا نمیشه انجامش داد.
یکی از علت های بزرگی که باعث میشه من اون کار رو انجام ندم گاهی وقتا همین کوچیک بودن کار در روز هست چون باورم نمیشه نتیجه بزرگی رو رقم بزنه و با خودم میگم واقعا روزی فقط ۱۰ دقیقه زبان؟
هر چند اگر تایم زیادی هم تعیین کنم احتمالا به علت سخت شدن و زمان بر تر شدن انجامش نمیدم
ولی باید فکر کنم با تکنیک ساینفیلد دلم میخواد تا آخر امسال چیکار کنم.